ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
[ و حكمه في غلمانك ، قال : فخرج ذو الرياستين إلى محمد بن جعفر قال موسى بن سلمة : فكنت عند محمد بن جعفر جالسا حتى اتى فقيل له : هذا ذو الرياستين ؟ فقال : لا يجلس الا على الارض ، و تناول بساطا كان في البيت فرمى به هو و من معه ناحية ، و لم يبق في البيت الا وسادة جلس عليها محمد بن جعفر ، فلما دخل عليه ذو الرياستين وسع له محمد على الوسادة فأبى أن يجلس عليها و جلس على الارض فاعتذر اليه و حكمه في غلمانه .و توفي محمد بن جعفر بخراسان مع المأمون ، فركب ليشهده فلقيهم و قد خرجوا به ، فلما نظر إلى السرير نزل فترجل و مشى حتى دخل بين العمودين ، فلم يزل بينهما حتى وضع فتقدم وصلى عليه ثم حمله حتى بلغ به القبر ، ثم دخل قبره فلم يزل فيه حتى بني عليه ، ثم خرج فقام على القبر حتى دفن ، فقال له عبيد الله بن الحسين و دعى له : يا أمير المؤمنين انك قد تعبت اليوم فلو ركبت ؟ فقال المأمون : ان هذه رحم قطعت من مأتي سنة .و روى عن اسماعيل بن محمد بن جعفر انه قال : قلت لاخي و هو إلى جنبي و المأمون قائم على ] غلامان خود را باو وا كذاركن ، ذو الرياستين براى انجام اين دستور از خانه بيرون آمد و بسوى خانه محمد بن جعفر روان شد ، موسى بن سلمة كويد : من بيش محمد بن جعفر نشسته بودم كه آمدندو كفتند : ذو الرياستين باينجا آمده ، محمد بن جعفر كفت : بايد روى زمين بنشيند وبر خاسته هر شه تشك و فرش بود از ميان اطاق بر داشته و ديكران نيز كه با أو بودند كمك كرده همه را بكنارى بردندو جزيك تشك باقى نماند كه خود محمد بن جعفر روى آن نشست ، همينكه ذو الرياستين بمجلس در آمد محمد بيش خود جا باز كرد ذو الرياستين احترام كرده از نشستن در بيش محمد بن جعفر خود داري كرد و بناشار روى زمين نشست ، و شروع كرد بعذر خواهى كردن و محمد بن جعفر را در باره تأديب غلامان خود حكمفرما ساخت .محمد بن جعفر زمان مأمون در خراسان از دنيا برفت ، بس مأمون سوار شده براى بر داشتن جنازه از قصر خود بيرون آمد ، ودر بيرون راه بجنازه بر خورد كه آنرا بر داشته بودند ، شون ششم مأمون بتابوت افتاد از اسب بياده شد ، و بياده آمد تا خود را ميان دو شوب آخر تابوت رساند ، و همشنان ميان آن دو شوب برفت تا اينكه تابوت را بزمين نهادند ، بس مأمون بيش ايستاده بر أو نماز خواند ، سبس أو را بر داشته بكنار قبر آورد ، آنكاه خود مأمون در ميان قبر رفته همشنان درقبر بود تا اينكه خشت روى آن شيدند آنكاه بيرون آمده بالاى قبر ايستاد تا كار دفن بايان يا فت ، بس عبيد الله بن حسين ضمن اظهار تشكر و دعاكوئى كفت : اى أمير المؤمنين امروز برنج افتادى خوبست سوار شوى ( و بقصر باز كردى ) ؟ مأمون كفت : همانا اين خويشاوندى بود كه دويست سأل است بريده شده بود .و از اسماعيل بسر محمد بن جعفر روايت شده كه كفت : برادرم كنار من ايستاده بود و مأمون