ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد - جلد 2

أبی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی الشیخ المفید؛ ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

[ و رأيت فيه .

فقالوا : ان هذا الفتى و ان راقك منه هديه ، فانه صبي لا معرفة له و لا فقه ، فأمهله ليتأدب و يتفقه في الدين ثم اصنع ما تراه بعد ذلك ، فقال لهم : ويحكم انى أعرف بهذا الفتى منكم ، و ان هذا من أهل بيت علمهم من الله ، و مواده و إلهامه ، لم يزل آباؤه اغنياء في علم الدين و الادب عن الرعايا الناقصة عن حد الكمال ، فان شئتم فامتحنوا أبا جعفر بما يتبين لكم به ما وصفت من حاله ، قالوا له : قد رضينا لك يا أمير المؤمنين و لانفسنا بامتحانه ، فخل بيننا و بينه لننصب من يسئله بحضرتك عن شيء من فقه الشريعة ، فان أصاب الجواب عنه لم يكن لنا اعتراض في أمره ، و ظهر للخاصة و العامة سديد رأى أمير المؤمنين ، و ان عجز عن ذلك فقد كفينا الخطب في معناه ، فقال لهم المأمون : شأنكم و ذاك متى أردتم .

فخرحوا من عنده و اجتمع رأيهم على مسألة يحيى بن أكثم و هو يومئذ قاضى الزمان ، على أن يسئله مسألة لا يعرف الجواب فيها ، و و عدوه بأموال نفيسة على ذلك ، و عادوا إلى المأمون ، ] من درباره أو زده ام ؟ .

آنان در باسخ مأمون كفتند : همانا اين جوان خرد سأل كر شه رفتار و كردارش تو را بشكفت وا داشته و شيفته خود كرده ولي ( هر شه بأشد ) أو كودكى است كه معرفت و فهم أو اندك است ، بس أو را مهلت ده و درنك كن تا دانشمند شود ودر علم دين فقيه كردد و دانش بجويد ، آنكاه بس از آن هر شه خواهى درباره او انجام ده ؟ مأمون كفت : واى بحال شما من آشنا ترم باين جوان از شما و بهتر از شما أو را مى شناسم ، اين جوان از خانداني است كه دانش ايشان از خدا است و بسته بآن دانش جرف بي انتها و الهامات أو است ، بيوسته بدرانش در علم دين و أدب ازهمكان بي نياز بودند و دست ديكران از رسيدن بحد كمال ايشان كوتاه و نيازمند بدركاه آنان بوده اند ، اكر ميخواهيد أو را آزمايش كنيد تا بدانيد كه من براستى سخن كفتم و درستى كفتار من برشما آشكاركردد ؟ كفتند : ( اين بيشنهاد خوبى است و ) ما خشنوديم كه أو را آزمايش كنيم ، بس اجازه ده ما كسى را در حضور تو بياوريم تا از أو مسائل فقهى و احكام اين ديانت مقدسه برسش كند ، بس اكر باسخ صحيح داد ما اعتراضى نداريم و خرده بر كار شما نخواهيم كرفت ، ودر بيش خودى و غريب و دور و نزديك استوارى و محكمى انديشه أمير المؤمنين آشكار خواهد شد ، و اكر ازدادن باسخ عاجز و ناتوان بود آنكاه روشن شودكه سخن ما در اينباره از روى مصلحت بيني بوده است ! مأمون كفت : هركاه خواستيد اينكار را انجام دهيد ( واو را در حضور من آزمايش كنيد ! ) .

آنان ازنزد مأمون برفتند ورأى همكى ايشان بر اين قرار كرفت كه از يحيى بن أكثم كه قاضى ( بزرك ) آنزمان بود بخواهند تا مسألةء از حضرت محمد بن على ببرسد كه أو نتواند باسخ بكويد ، و

/ 363