ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد - جلد 2

أبی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی الشیخ المفید؛ ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

[ لي شيء كوضوحه في أيام ابى محمد أنفذته ، و الا أنفقته ، في ملاذى و شهواتى ، فقدمت العراق و اكتريت دارا على الشط و بقيت أياما ، فإذا انا برقعة مع رسول فيها : يا محمد معك كذا و كذا حتى قص على جميع ما معي ، و ذكر في جملته شيئا لم أحط به علما ، فسلمته إلى الرسول و بقيت أياما لا يرفع لي رأس ، فاغتممت فخرج إلى : قد أقمناك مقام أبيك فأحمد الله .

2 - و روى محمد بن ابى عبد الله السياري قال : أوصلت اشياء للمرزباني الحارثى فيها سوار ذهب فقلبت ورد على السوار ، فأمرت بكسر فكسرته ، فإذا في وسطه مثاقيل حديد و نحاس و صفر ، فاخرجته فانفذت الذهب بعد ذلك فقبل .

3 - على بن محمد قال : أوصل رجل من أهل السواد ما لا فرد عليه ، و قيل له : أخرج حق ولد عمك منه و هو أربعمائة درهم ، و كان الرجل في يده ضيعة لولد عمه فيها شركة ، قد حبسها عنهم فنظر فاذا الذى لولد عمه من ذلك المال أربعمائة درهم ، فاخرجها و أنفذ الباقى فقبل .

4 - القاسم بن العلا قال : ولد لي عدة بنين فكنت أكتب و اسئل الدعاء لهم فلا ] آشكار شد شنانشه در زمان حضرت عسكري عليه السلام مطلب بر من روشن و امام را شناختم ، كه نزد أو ميفرستم وكرنه در آنشه دلخواه خودم است آنرا خرج ميكنم ، و بمصرف خودم ميرسانم ؟ ! بس بعراق آمدم و خانه دركنارشط اجاره كردم و شند روزى ما ندم ناكاه بيكى آمد و نامه آورد كه در آن نوشته بود ، اى محمد نزد تو فلان اندازه مال بفلان نشان هست و تمام خصوصيات أموالي كه نزد من بود و بعضى از آنها را خودم هم نميدانستم نوشته بود ، بس من همه را بآن بيك تحويل دادم ، و شند روز ديكر بمن سرى نزد ، من اندوهكين شدم ، بس نامه ديكرى رسيد كه : ماتو را بجاى بدرت نصب كرديم ، بس خدا را شكر و سباسكزارى كن .

2 - محمد بن ابى عبد الله سيارى كويد : شيزهائى از طرف مرزبانى حارثي ( بناحيه مقدسه ) رسانيدم كه در ميان آنها دست بند طلائى بود ، شون فرستادم همه بذيرفته شد و آن دست بند طلائى بمن بركشت و بمن دستور دادند آنرابشكنم شون شكستم ديدم در ميان آن شندمثقال آهن و مس يا روى بود ، من آنها را جدا كردم و طلاى خالص رافرستادم بذيرفته شد .

3 - على بن محمد كويد : مردى از أهل عراق مالى نزد حضرت صاحب عليه السلام فرستاد آنمال بركشت و براى أو بيغام آمد كه حق بسر عموهايت را كه شهارصد درهم است از آن جارج كن ، و مزرعه در دستش بود كه بسر عموهايش در آن شريك بودند و حق آنها را نكه داشته و نبرداخته بود ، و شون حساب كرد ديد حق همان شهارصد درهم است ، بس آنرا جدا كرده بقية را فرستاد و بذيرفته شد .

4 - قاسم بن علاء كويد : خدا شندبسر بمن داد و من بإمام زمان ( ع ) مى نوشتم كه درباره آنها

/ 363