ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد - جلد 2

أبی عبد الله محمد بن محمد بن النعمان العکبری البغدادی الشیخ المفید؛ ترجمه و شرح: سید هاشم رسولی محلاتی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

[ و أمر الحسين عليه السلام بأبنيته فضربت و جاء القوم زهآء ألف فارس مع الحر بن يزيد التميمى حتى وقف هو و خيله مقابل الحسين عليه السلام في حر الظهيرة ، و الحسين عليه السلام و أصحابه معتمون متقلدون أسيافهم ، فقال الحسين عليه السلام لفتيانهم : اسقوا القوم و ار و و هم من الماء و رشفوا الخيل تر شيفا ففعلوا و أقبلوا يملئون القصاع و الطساس من الماء ثم يدنونها من الفرس ، فإذا عب فيها ثلاثا أو أربعا أو خمسا عزلت عنه ، و سقوا آخر حتى سقوها كلها ، فقال علي بن الطعان المحاربي : كنت مع الحر يومئذ ، فجئت في آخر من جآء من أصحابه ، فلما رأى الحسين عليه السلام ما بي و فرسي من العطش قال : أنخ الرواية ، و الراوية عندي السقاء ثم قال : يا بن الاخ أنخ الجمل فأنخته ، فقال اشرب فجعلت كلما شربت سأل الماء من السقاء فقال الحسين عليه السلام : اخنث السقاء اى اعطفه ، فلم أدر كيف افعل ، فقام فخنثه فشربت و سقيت فرسى .] از راه بيكسو شديم ، و شون كه ديدند ما راه را كج كرديم آنان نيزراه خودرا بسوى ما كج كردند ، و كويا سرهاى نيزه ايشان شون برنده يعسوب بود ( مترجم كويد : " يعاسيب " جمع " يعسوب " است و مقصود از آن درينجا برنده هائى است كوشكتر ازملخ كه داراى شهار بر بسيار نازك است ، و دم باريك و درازى دارد ، و بيشتر در روى آب برواز ميكند و دم خود را بر آب ميزند ، و عرب شيزهاى باريك را بدم آن حيوان يا خود آن تشبيه ميكنند ) و برشمهاى آنان كويا بالهاى برندكان بود ، بس آنان براى بشنك آوردن آن بناهكاه بسوى ذي حسم بيشى كرفتند ، و ما از آنان بيشى جسته آنمكان را در تصرف خويش در آورديم ، حسين ( ع ) دستور داد خيمه ها و شادرها رادر آنجا بر با كردند ، و آن لشكر رسيدند و نزديك هزار نفر سوار بودند همراه حر بن يزيد تميمي ، بس بيامد تا با لشكر خود در كرماى طاقت فرساى نيمه روز در برابر حسين ( ع ) ايستاد ، و حسين ( ع ) با ياران خود عمامه ها بر سر بسته شمشيرها را بكردن آويزان نموده بودند ، حضرت ( كه آثار تشنكى در لشكر حر ديد ) بجوانان خود فرمود : اين مردم را آب دهيد و سير ابشان كنيد ، و دهان اسبانشان را نيز تركنيد ، بس شنان كردند ، و بيش آمده كاسه ها و جامها را از آب بر كرده نزديك دهان اسبها ميبردند و همينكه سه دهن يا شهار يا بنج دهن ميخوردند از دهان آن اسب دور ميكردند و اسب ديكرى راآب ميدادند تا همه را باين كيفيت آب دادند ، على بن طعان محاربي كويد : من آنروز در لشكر حر بودم و آخرين نفرى بودم كه دنبال لشكر بدانجا رسيدم ، شون حسين ( ع ) تشنكى من و اسبم را ديد فرمود : راويه را بخوابان ( راويه بمعناى شتر آبكش ، و بمعناى مشك آب نيز آمده ، على بن طعان ) كويد : راويه بيش من بمعناى مشك بود ( مراد حضرت شتر آبكش بود ، از اينرو من مقصود أو را نفهميدم ، امام ( ع ) كه متوجه شد من نفهميدم ) فرمود : اى بسر برادر شتر را بخوابان ، من شتر را خواباندم فرمود : بياشام من هر شه ميخواستم بياشامم آب از دهان مشك ميريخت ، حسين ( ع ) فرمود : سر مشك را به بيشان ، من ندانستم شه بكنم ، بس خود آنجناب بر خاست و آنرا بيشاند بس آشاميدم و اسبم را نيز سيراب كردم .

/ 363