امامت و رهبری نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
نقل مي كند كه موسي در ابتداي كار خود از خدا چنين خواست : رب اشرح لي صدري و يسر لي امري و احلل عقدش من لساني يفقهوا قولي ( تا اينجايش محل شاهد ما نيست ) و اجعل لي وزيرا من اهلي ( وزير اصلا يعني كمك . و زر يعني سنگيني ، وزير يعني كسي كه مقداري از سنگيني را متحمل مي شود.اين اصطلاح معروف هم كه بعد پيدا شده به اعتبار اينست كه وزير معاون پادشاه بوده است . ) براي من كمك و همراهي از خاندانم تعيين كن . پيشنهاد هم مي دهد ( يعني قبول كن ) : هارون اخي برادرم هارون را . اشدد به ازري پشت مرا با او محكم كن و و اشركه في امري او را در اين كار با من شريك گردان . كي نسبحك كثيرا و نذكرك كثيرا ( 1 ) تا بيشتر تو را تسبيح گوئيم و ياد كنيم يعني بيشتر دين تو را رواج دهيم .در جاي ديگر قرآن مي بينيم كه مي فرمايد موسي به هارون گفت ( بعد از اين جريان است ) : يا هارون اخلفني في قومي ( 2 ) هارون ! جانشين من باش در ميان قوم من . بنابراين وقتي پيمبر مي گويد : انت مني بمنزلة هارون من موسي مي خواهد بگويد همان نسبتي را كه هارون به موسي داشت و همه از طريق قرآن مي دانند ( وزيرش بود ، پشتش به او محكم بود ، شريك در كارش بود و جانشين او در قومش بود ) ، تو با من داري الا انه لا نبي بعدي به استثناي نبوت . اگر الا انه لا نبي بعدي نبود ، مي گفتيم اينجا پيمبر نظرش به يك امر از امور و به يك شباهت