امامت و رهبری نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
1 - در اصول كافي اين حديث به اين صورت آمده : ان الله تبارك و تعالي اتخذ ابراهيم عبدا قبل ان يتخذه نبيا و ان الله اتخذه نبيا قبل ان يتخذه رسولا و ان الله اتخذه رسولا قبل ان يتخذه خليلا و ان الله اتخذه خليلا
قبل ان يجعله اماما .اين اساسيترين و مقدمترين رشدهاست . لهذا مي بينيم وقتي كه ابراهيم تقاضا مي كند كه برخي از ذريه اش نيز امام و رهبر باشند ، جواب داده مي شود : لا ينال عهدي الظالمين يعني آنكه رشد فردي و شخصي را فاقد است ، آنكه رشد انساني و اخلاقي را فاقد است نمي تواند رهبر خلق باشد .آنكه خود انسان نيست ولو دانا باشد و رموز انسانيت را بداند نمي تواند انسانساز و مهندس انسانها و كشاورز ( 1 ) انسانها باشد . اما رشد بهره برداري از ساير سرمايه هاي انساني و اداره و به كار گرفتن آنها و پرورش دادن آنها و بهره برداري از آنها و سامان دادن و سازمان دادن به آن نيروها و آزاد كردن و حرارت بخشيدن و از سردي و افسردگي و جمود خارج كردن آنها و باز كردن آنها يعني پاره كردن زنجيرهاي معنوي و روحي آنها كه : و يضع اصرهم و الالال التي كانت عليهم ، اينچنين رشدي همان استكه امروز به نام مديريت و يا رهبري ناميد مي شود . درباره رشد فردي و شخصي بايد توضيح دهيم كه مثلا قواي عقلاني و هوشي و ادراكي انسان يكي از سرمايه هاست . اينها نيازمند به حسن اداره و حسن بهره برداري است . مثلا قوه حافظه . از اين قوه چگونه بايد بهره برداري كرد ؟بعضي خيال مي كنند كافي است كه حافظه اي قوي و نيرومند داشته باشند و بعضي ديگر خيال مي كنند چون حافظه شان ضعيف است پس ديگر هيچ كاري علمي و فكري فائده ندارد ، هيچ فكر نمي كنند كه حافظه هم نيازمند به مديريت است ، نيازمند به رهبري است ، نيازمند به روش و متد خاص است .