از اينجا (عدم ترتب آثار خارجى بر موجود ذهنى) اشكالى مندفع مى شود كه (جمعى) بر قائلين به وجود ذهنى وارد كرده اند. و آن اينكه ما تصور مى كنيم زمين را با همه گستردگيش، با پهن دشتها و صحراها و كوه ها و آنچه كه آسمان با تمامى ابعاد دور دستش آن را احاطه كرده است. و تصور مى كنيم ستارگان را با همه ابعاد بزرگى كه دارند. حصول اين مقادير بزرگ و حجمهاى وسيع در ذهن (به حكم وجود ماهيت در ذهن) و انطباع و دخول اينها در يك جزء عصبى يا سلول مغزى، انطباع و دخول شىء كبير است در شىء صغير. و اين از محالات است.
شرح
ماحصل اشكال اين است كه اگر ماهيات در ذهن، وجود پيدا مى كنند و تصور آسمانهاى برافراشته و كوههاى بلند و دشت و بيابانهاى وسيع عبارت از تحقق ماهيات اينها در ذهن است، چگونه ممكن است ماهيات اشياى به اين بزرگى در بخش كوچكى از اعصاب يا سلولهاى مغزى با همه كوچكيش بگنجد؟ با آنكه دخول و انطباع كبير در صغير، محال است.1 . سهول، جمع سهل به معناى زمين نرم است. برارى، جمع بريه به معناى زمين و صحراى بدون زراعت. شاسعه به معناى دور مى باشد. اَرجاء به معنى اطراف است. متنولا يُجدى الجوابُ عنه بما قيل: إنّ المحلّ الذى ينطبع فيه الصور منقسم إلى غير النهاية، فانّ الكفّ لاتَسَع الجبل وإن كانت منقسمة إلى غير النهاية.