دو ديدگاه مختلف
در مورد نگارش شرح بر متون درسى همواره دو ديدگاه وجود داشته است كه يكى جانب افراط و ديگرى جانب تفريط را پيموده است.يكى از اين دو چنين معتقد بوده است كه وجود شرحها نافع به حال مجامع علمى نيستند، زيرا از ميزان سعى و تلاش محصلين براى وصول به عمق مفاهيم مى كاهند، و بسا كه محصل به اعتماد وجود شرح از حضور بر سر كلاس درس خوددارى نموده راه عافيت طلبى و راحت جويى را پيشه خود مى سازد.از اين رو بر كتابهاى علمى اعم از حوزوى و دانشگاهى نبايد شرح نگاشته شود، بلكه بايستى به سبك سابق، دشوار و صعب الوصول باقى بمانند، گرچه براى فهم يك عبارت كوتاه ساعتها وقت صرف گردد و شايد پس از آن مطلب همچنان مبهم باقى بماند.ديدگاه دوم مى گويد: در نظام آموزش جهان تحولى رخ داده و اساس تعليم و آموزش بر اساس آسان نمودن و ساده كردن مفاهيم پيچيده استوار گشته است. امروز ديگر لازم نيست كه محصل براى فهم يك عبارت كوتاه چندين ساعت وقت خود را صرف نمايد و در نهايت به فهم مطلب نايل نگردد، بلكه ما مى توانيم با ساده نمودن مفاهيم دشوار و شيوه شرح نگارى بر متون علمى نه تنها سهل و سريع به عمق مفاهيم واصل گرديم، بلكه حتى مى توانيم از مدرسه و استاد نيز بى نياز گرديم و با استمداد از شرح جايگزينى براى مدرسه و استاد پيدا نماييم.در پاسخ بايد گفت اين دو ديدگاه هر دو غلط است، نه اين مطلب صحيح است كه بايد مطالب علمى را در قالب عبارات كوتاه و پيچيده بيان نمود و آنها را از هر گونه توضيح و شرحى دور داشت تا محصل به سادگى نتواند به عمق آنها پى ببرد و به سرعت به كشف معانى نايل آيد، و نه چنين ذهنيّتى صحيح است كه با وجود شرح مى توان از استاد و مدرسه بى نياز شد و آن را مستمسكى براى راحت طلبى و عاقبت جويى قرارداد و از تحقيق و تفحص شانه خالى كرد.بلكه راه اعتدال، راه صحيح است نه شيوه غامض نويسى شيوه اى است كه مطلوب آموزش دنياى امروز باشد و نه وجود شرح چنين تصورى را بايد براى كسى به وجود آورد كه از شرح مى توان به جاى استاد استفاده كرد و آن را مستمسكى براى گريز از حضور در كلاس درس و از تحقيق و تدقيق قرارداد.بلكه شرح مى تواند در كنار مدرسه و استاد، بازويى براى معلم و كمكى براى محصّل در جهت فهم مطالب مشكل قرار گيرد و قطعاً توضيح و تفسير مفاهيم و ساده كردن آن مى تواند خدمتى به مجامع علمى باشد.استاد مطهّرى در زمينه لزوم نگارش شرح و ساده كردن مفاهيم علمى مى نويسد:«يكى از موضوعاتى كه نظر دانشمندان جهان را جلب كرده، اين است كه حتى الامكان سعى كنند حقايق علمى را آسان و ساده تحويل دهند. و البته دانشمندان غربى پيشقدم اين راه هستند.در دنياى غرب اهتمام به آسان كردن معضلات علمى كمتر از اهتمام به كشف مسأله تازه نيست. و الحق اين سنت، بسيار سنّت پسنديده اى است كه بايد همه دانشمندان در همه رشته ها اين روش را تعقيب كنند. و اين خود، خدمتى بزرگ به جامعه علم و دانش است و متأسفانه بايد اذعان كرد كه غالب كتب قديمه ما (در همه رشته ها) فاقد اين خصيصه عالى است.»(5)