هدف و روش شرح - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

هدف و روش شرح

اين شرح حاصل چندين دوره تدريس كتاب شريف نهاية الحكمة در حوزه علميه قم مى باشد. مبناى اين شرح بر آسان نمودن مطالب سنگين كتاب نهايه و يارى رساندن براى فهم صحيح متن آن مى باشد. شرح مطالب نه آن قدر گسترده است كه موجب خستگى و ملالت شود، و نه آن قدر مختصر است كه مطالب متن مبهم باقى بماند. در اين شرح سعى شده است كه فراز و نشيب عبارات متن همچون جاده اى هموار صاف گردد تا خواننده بتواند به سهولت به عمق مفاهيم آن واقف گردد بدون آنكه به كتابهاى ديگر كه گاهى اين امر موجب ازدياد تحير و سرگردانى مى شود، ارجاع داده شود; در پى تحقق اين هدف از رساترين عبارت و كوتاهترين مسافت جهت وصول به مقصد استفاده شده است.

همه سعى و تلاش در اين شرح بر اين است كه دانش پژوهى كه كتاب نهاية را مى خواند و چه بسا به مطالب عميق و دشوار آن كه در قالب عبارات كوتاه بيان مى شود برمى خورد، از عهده فهم عبارات موجز يا سخت برآيد. حال اگر مايل بود كه به اطلاعات بيشتر يا نقل اقوال بيشتر و نقض وابرام پيرامون آنها دست يابد مى تواند به كتابهاى اصول فلسفه از مؤلف يا شرحهاى منظومه از فيلسوف شهيد يا تعليقه هاى بر نهايه و غير اينها مراجعه نمايد.

شيوه شرح بدين شكل است كه فقره اى از كتاب كه متكّفل يك مطلب منسجم است ابتدا ترجمه و سپس به مقدار لازم شرح گرديده است. ترجمه هر عبارت، قرين يك عنوان مناسب كه بيانگر موضوع مورد بحث است مى باشد.

بيانى مختصر در وصف مردى بزرگ

زندگى مؤلف فقيد علاّمه طباطبائى(رحمه الله)، مملّو از نكته هاى معنوى و آموزنده است. در شرح حال وى كتابها و مقالات زيادى نوشته شده است كه بدون ترديد براى دانش پژوهان و علاقه مندان به علم و معنويت، مراجعه به آنها و بهره گيرى از سيره و روش اين عالم بزرگ بسيار سودمند مى باشد.

بيان نويسنده قاصر است از اينكه بتواند تعريف جامعى از اين مرد بزرگ به دست دهد، لكن براى خالى نبودن كتاب از جلوه هاى نورانى اين عالم بزرگ به نقل خاطراتى از زبان شاگردان و اطرافيان ايشان و بيان شرح مختصرى اكتفا مى گردد.

علاّمه طباطبائى(رحمه الله) در سال 1281 شمسى (1321 قمرى) در شهر تبريز متولد شد و در سال 1360 شمسى (1402 قمرى) در سن هشتاد سالگى در شهر قم دار فانى را وداع گفت.

ايشان تحصيلات خود را از سن نه سالگى شروع كرد و تا پايان عمر خود كه حدوداً هفتاد سال طول كشيد، لحظه اى از تلاش علمى و مجاهدتهاى معنوى باز نايستاد.

ابتدا علوم متعارف زمان خود را به مدت هفت سال فراگرفت و سپس هيجده سال به تحصيل علوم حوزوى پرداخت. فقه را نزد اساتيد بزرگى چون آيات عظام ميرزاى نائينى و سيد ابوالحسن اصفهانى و محمد حسين كمپانى و فلسفه را به مدت شش سال نزد استاد وحيد خود در فلسفه مرحوم سيد حسين بادكوبه اى و معارف الهيه و اسرار عرفانى را نزد مرحوم ميرزا على قاضى طباطبائى آموخت.

در سال 1314 شمسى به عللى كه خود در زندگى نامه خود آورده اند، پس از يازده سال اقامت در نجف اشرف به تبريز بازگشت و در آنجا حدود ده سال سكونت كرده از تدريس و تفكر علمى همچون گَنجى در كُنج ويرانه باز ماندند.

پس از اين براى مسافرت به قم و ادامه تلاش علمى به قرآن تفأل زد و اين آيه آمد (هنا لك الولاية لله الحق هو خيرٌ ثواباً وعُقْباً). لذا در فروردين 1325 شمسى عازم قم
گشت و اشتغالات علمى خود را مجدداً از سر گرفت و تا پايان زندگى خود بىوقفه به جهان دانش و معنويت نور افشانى كرده اند. از اين عالم عظيم الشأن چهل اثر علمى ارزشمند به جاى مانده است كه از آن جمله است; تفسير بى بديل الميزان در بيست جلد، روش رئاليسم، بداية الحكمة و نهاية الحكمة.

حيات علمى علامه طباطبائى پر از الهامات غيبى است كه در اينجا به ذكر سه نمونه از آن اكتفا مى كنيم:

1 ـ امداد غيبى در طريق تحصيل

علامه آن طور كه در شرح زندگى خود نوشته است، اوايل طلبگى علاقه زيادى به ادامه تحصيل نداشته است. از اين رو هر چه مى خوانده، نمى فهميده است و چهار سال به همين نحو روزگار را گذرانيده، تا عنايات الهى شامل حالش گشته، روحيه ايشان عوض مى شود به طورى كه تا پايان تحصيل هرگز از آموختن، خسته و دلسرد نمى شود، و زشت و زيباى جهان را فراموش كرده، بساط معاشرت با غير اهل علم را به طور كلى بر مى چينند و در خور و خواب و لوازم زندگى به حداقل ضرورت قناعت نموده، باقى را به مطالعه مى گذرانند.

يكى از شاگردان ايشان استاد محترم آقاى حائرى شيرازى است. ايشان نقل مى كنند:

«شبى بعد از اتمام نماز مغرب و عشا خدمتشان عرض كردم: عرضى دارم، نمى دانم جواب مى دهيد يا نه؟ فرمود: چنانچه بدانم مى گويم. عرض كردم: مربوط به شخص شما است، مى خواهم در جواب دريغ نكنيد. فرمود: آنچه بدانم دريغ ندارم. عرض كردم: شنيده ام كه حضرت عالى در سنين گذشته عملى داشته ايد كه بعد از اين عمل، خداوند لطفى فرموده و تفضّلى كرده و از آن به بعد مجهولى براى شما باقى نمانده است.وقتى اين را گفتم مقدارى چهره اش برافروخته شد.

و فرمود: چون وعده كردم كه جريان را بگويم مى گويم. و فرمود: در ابتداى تحصيلم در تبريز به خواندن سبوطى مشغول بودم. روزى استاد، مرا امتحان
كرد. من در امتحان رفوزه شدم و از عهده امتحان برنيامدم. استاد به من فرمود: وقت خود و وقت مرا تضييع كردى.

1 . مانند عدمى بودن اَلَم، كه مؤلف در پاورقيهاى اسفار، ج 6، ص 160 آن را قبول ندارند ولى در نهايه آن را مى پذيرند.

2 . فصل پانزدهم از مرحله ششم، ص 125.

3 . فصل چهارم از مرحله ششم، ص 99.

4 . فصل سوم از مرحله ششم، ص 93.

5 . مقدمه اصول فلسفه، ج 3.

/ 337