احكام ماهيت به وجود سرايت نمى كند - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

احكام ماهيت به وجود سرايت نمى كند

ترجمه

ثانيا وجود به هيچ يك از احكام ماهيت متصف نمى شود، مانند كليّت و جزئيّت، جنسيّت و فصليّت، عرضيّت خاصه و عامه، جوهريت، كميت، كيفيت و ساير مقولات عرضى. زيرا همه اين احكام از آن جهت بر ماهيت عارض مى شوند كه ماهيت بر فرد يا افراد، صدق و انطباق مى كند، مانند صدق انسان و انطباقش بر زيد و عمرو و ساير افراد (كه ملاك كليّت ماهيت هست). يا از جهت داخل بودن و مندرج شدن مصداقى تحت آن ماهيات، مانند اندراج افراد، تحت انواع خود يا انواع، تحت اجناس خود (وجه اتصاف ماهيت به جوهريّت و كميّت و عرضيّت و ساير مقولات عرضى به ملاك اندراج افراد، تحت ماهيت هست) .

و وجودى كه ذات او عينيت خارجى است، انطباق بر چيزى يا اندراج تحت چيز ديگر را قبول نمى كند و قابل صدق و حمل بر چيز ديگر نيست، و نه عناوين ديگرى از اين قبيل را قبول مى نمايد. آرى، مفهوم وجود، همچون ساير مفاهيم، قبول صدق و اشتراك با افراد را مى كند.

شرح

مقدمةً بايد بدانيم كه وجود، يك حقيقتى است عينى و خارجى و صاحب آثار ويژه، و هرگز از ذات خود منفك و جدا نمى شود. پس، ظرف تحقق آن خارج است و هرگز به حقيقت خارجى خود در ذهن حلول نمى كند. اما ماهيت همانطور كه در ظرف خارج يافت مى شود در وعاء ذهن نيز موجود مى گردد. و به ملاك حضورش در ذهن به احكامى متصف مى گردد كه وجود (به دليل عدم حلولش در ذهن) به آن احكام متصف نمى شود، مانند كليّت; زيرا ماهيت به اعتبار صدقش بر افراد كثيره به كليت، متصف مى گردد، همانطور كه به اعتبار صدقش بر فرد و احد به جزئيّت موصوف مى شود. و نيز ماهيت به لحاظ اشتراكش در انواع مختلف، به جنسيت و به لحاظ اختصاصش به نوع خاصى، به فصليت متصف مى گردد. همچنين است اتصاف ماهيت به عرضيّت عامّه (مانند مشى براى حيوان) و عرضيت خاصّه (مانند ضحك براى انسان) كه به ملاك حضور ماهيت در ذهن و صدق و انطباقش بر افراد، به اين عناوين موصوف مى گردد.

اما اتصاف ماهيت به جوهريت يا عرضيت يا كميت و كيفيت به ملاك حضور ماهيت در ذهن و صدق و انطباقش بر افراد نيست; زيرا فرد خارجى جوهر هم جوهر است و فرد خارجى عرض هم عرض است. براى اتصاف ماهيت به جوهريت يا عرضيت، صدق و انطباق مفهوم ماهيت جوهرى يا عرضى بر افرادش، شرط نيست. لذا علاّمه فقيد ـ ره ـ ملاك ديگرى را عنوان مى فرمايند و آن عبارت است از اندراج فرد، تحت ماهيت كلى جوهر يا عرض يا غير آن.

توضيح آنكه وقتى يك فرد در خارج، از مصاديق جوهر يا عرض به شمار آمد طبعاً آن فرد، تحت نوع جوهرى يا عرضى قرار خواهد گرفت. يا نوع خاصى مانند كيف مسموع يا مبصر، تحت جنس كيف مطلق قرار خواهد گرفت. در اين صورت، اتصاف آن ماهيت خارجى به جوهريت يا عرضيت يا كيفيت و كميت، مشروط به حضور آن ماهيت در ذهن و صدق و انطباقش بر خارج نخواهد بود. و آن ماهيت گرچه در خارج به عنوان يك فرد، موجود باشد، ولى چون مندرج تحت ماهيت جوهر يا عرض است، آن فرد را صالح براى اتصافش به عنوان جوهريت يا عرضيت خواهد كرد.

متن

ومن هنا يظهر أنّ الوجود يساوق الشخصيّة(1).

/ 337