فايده و روش تحقيق در فلسفه - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فايده و روش تحقيق در فلسفه

ترجمه

البته همانطور كه شكى در وجود موجودات خارجى نيست، شكى در وجود خطاهايى كه از ما سر مى زند، نداريم; گاهى آنچه را موجود نيست، موجود مى پنداريم، يا بالعكس. چنانكه انسانهاى قبل از ما حقايقى را اثبات مى كردند و نظرياتى را درست مى پنداشتند كه امروز ما آنها را باطل مى دانيم و نقيض آنها را صحيح مى دانيم; البته يكى از دو نظر قطعاً غلط مى باشد. خود ما هر روز اشتباهاتى را مرتكب مى شويم،(فى المثل) اثبات وجود مى كنيم براى آنچه كه وجود ندارد و (يا)نفى وجود مى نماييم از چيزى كه وجود دارد، (ولى) ناگاه بر ما آشكار مى شود كه در حكم خود به خطا رفته ايم.

همه اينها ما را مى كشاند به اينكه بحث كنيم از حقايق موجوده و خواصى كه دارند، تا آنها را تميز دهيم از چيزهايى كه موجود نيستند، بحثى كه رافع شك و منتج يقين باشد; زيرا اين سبك از بحث ما را به واقعيت اشياء از آن جهت كه واقعيت دارند هدايت مى كند، و به عبارت ديگر به بحثى مى كشاند كه در آن به استعمال برهان اكتفا كنيم، زيرا قياس برهانى در ميان قياسات تنها قياسى است كه به نتيجه يقينى مى انجامد، همانطورى كه يقين، تنها باورى است كه از ميان اعتقادات، پرده از چهره واقعيت برمى دارد.

شرح

بحث در فلسفه درباره موجود است، اما نه يك قسم از موجود، بلكه «موجود بما أنّه موجود». يعنى نفس موجوديت هر موجود كافى است كه آن را زير پوشش موضوع فلسفه قرار دهد نمى خواهيم بحث كنيم از نوع خاصى از موجود، مانند بدن انسان كه موضوع علم طب است، يا كلمه و كلام كه موضوع نحو است، يا عدد كه موضوع رياضيات است، يا مقدار متصّل كه موضوع هندسه است، بلكه موجود به ملاك آنكه موجود هست بدون اضافه كردن هيچ قيد و شرطى موضوع براى فلسفه هست.

بى شك در مسير پيشرفتهاى فكرى بشر، بسيارى از انديشه ها و قضاوتهاى انسان در مورد حقايق جهان، غلط از آب درآمده است. بسا احكامى كه قرنها به عنوان يك نظريه علمى، قابل احترام بشر بوده، ولى اكنون به عنوان يك سخن ناصواب و ناصحيح از معارف بشرى حذف شده و ادّله علمى خط بطلان بر روى آنها كشيده است. در گذشته هاى دور، بشر به وجود چيزهايى معتقد بوده است كه امروز آنها را اوهام مى داند و هيچ واقعيتى براى آنها قائل نيست، مانند اعتقاد به ثبات كره زمين، يا اعتقاد به وجود غول، يا بسيارى از نظريات پزشكى.

براى اينكه باورهاى انسان از سلامت برخوردار باشند و اوهام و اباطيل در آن راه پيدا نكنند و ما موجود واقعى را با احكام و خواصى كه دارند از موجود وهمى باز شناسيم، به علمى كه از احوال و خصوصيّات موجود بما هو موجود سخن بگويد، نيازمنديم. اين نيازمندى را فلسفه برآورده مى كند.(1)

1 . وقتى انتقال از موجود واقعى به آنچه موجود نيست و ما تصور مى كنيم موجود است، توسط فلسفه حاصل شد، پس بحث از احكام عدم (كه متعاقب مباحث احكام وجود مى آيد) يك بحث استطرادى نخواهد بود، بلكه از طرح مباحث مربوط به وجود، مباحث عدم، استنتاج مى شود.وقتى در فلسفه دانستيم كه موجود واقعى آن است كه خارجيت مطلقه و وحدت عامه و فعليّت كليه (كه شرح اينها بزودى خواهد آمد) داشته باشد، پس آنچه كه اين احكام را ندارد موجود نيست; و اگر ما به موجوديتش اعتقاد پيدا كرده ايم، اين اعتقاد يك اعتقاد وهمى بيش نيست. در حقيقت پى بردن به آثار موجود واقعى و از اين رهگذر پى بردن به آنچه موجود وهمى است و واقعيت ندارد، مطلبى است كه در فلسفه به دنبال آن هستيم. انتقال از موجود ـ به وسيله شناخت احكام آن ـ به غير موجود يك فايده فلسفى است

كه مؤلف در اينجا و در كتاب «اصول فلسفه» بدان اشاره مى كنند. گرچه از ظاهر عبارت چنين برمى آيد كه تنها فايده فلسفه همين است كه از شناخت موجود واقعى به شناخت موجود غير واقعى منتهى شويم، اما مراد مصنف حصر فايده در مطلب فوق نيست. در كتاب «بداية الحكمة» شناخت علل عاليه وجود و در رأس آنها، شناخت ذات اقدس الهى را يك فايده فلسفى قلمداد كرده اند، مضافاً به فوايد ديگرى كه بر فلسفه مترتب مى شود، مانند اثبات موضوعات علوم توسط اين علم، كه شرح آن بزودى خواهد آمد.

تحقيق در مسائل فلسفى، با اِعمال روش عقلى محض و توسط قياسات برهانى انجام مى گيرد. درمنطق گفته شده است تنها قياسى كه يقين مى آورد (از ميان اقسام پنج گانه قياس) فقط برهان است; زيرا تنها قياس برهانى است كه از مقدمات يقينى تشكيل شده، و نتيجه اش هم يقينى است، برخلاف اقسام ديگر قياس (شعر، خطابه، جدل، مغالطه) كه از مقدمات غير يقينى تشكيل يافته اند، و طبعاً نتيجه آنها هم غير يقينى است.(1)

/ 337