فإن قيل: إنّ الفصل إن كان علّة لمطلق الجنس لم يكن مقسّماً له وإن كان علّة للحصّة التى فى نوعه ـ وهو المختصّ به ـ فلابدّ أن يفرض التخصّص أوّلا حتى يكون الفصل علّة له، لكنّه إذا تخصّص دخل فى الوجود واستغنى بذلك عن العلّة.
اشكال بر تخصص جنس به واسطه فصل
ترجمه
اگر گفته شود كه: فصل اگر علت مطلق جنس هست پس مُقسّم او نيست. و اگر علت حصه اى كه در نوع او هست مى باشد و آن حصّه اختصاص بدان نوع دارد پس اولا بايد تخصص را فرض كرد تا اينكه فصلْ علت او گردد. لكن زمانى كه تخصص يابد داخل در وجود مى شود و به سبب حصول تخصص از علت، بى نياز مى گردد.
شرح
گفتيم كه فصل، علت تحصّل و تقسيم جنس است. اينجا سؤالى مطرح مى شود و آن اينكه فصل، علت مطلق جنس هست يا علت حصه خاصى از جنس؟ اگر علت مطلق جنس هست و به همه جنس، تحصل مى بخشد پس ديگر مُقسم او نخواهد بود; چون همه جنس را يكجا تحصل مى بخشد و ديگر او را تكه تكه نمى كند.و اگر علت حصّه و بخش خاصى از جنس هست پس بايد جنس قبلا توسط چيز ديگرى غير از فصل، تقسيم شده باشد تا فصل، علت او گردد. لكن وقتى تخصص قبلى يافته باشد ديگر نيازمند به فصل نخواهد بود; زيرا احتياج به فصل براى حصول تخصص بود، در حالى كه تخصص قبلا حاصل شده است.
متن
قيل: إنّ الخصوصيّة التى بها يصير الجنس المبهم حصّة خاصّة بالنوع من شؤون تحصّله الوجودىّ الجائى اليه من ناحية علّته التى هى الفصل والعلّة متقدّمة بالوجود على معلولها، فالتخصّص حاصل بالفصل وبه يقسّم الجنس الفاقد له فى نفسه ولا ضير فى علّيّة فصول متعددة لماهيّة واحدة جنسيّة لضعف وحدتها.