استدلال دوم بر عدم ماهيت براى واجب - فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

استدلال دوم بر عدم ماهيت براى واجب

ترجمه

عقل انسان براى هر ماهيتى با توجه به ذات آن، تجويز مى كند كه از آن بى نهايت افراد علاوه بر افراد موجود پديد آيد. و هر فردى كه از آن موجود نشده، به جهت امتناع بالغير بوده است; زيرا اگر امتناعش ذاتى بود هيچ فردى از او نمى بايست موجود مى شد.اينك اگر اين موجودى كه براى او ماهيت فرض شده، واجب بالذات است طبعاً ماهيت او كلى بوده و براى او علاوه بر افرادى كه موجودند افرادى هست كه معدوم مى باشند، ولى جايز الوجود هستند و امتناع بالغير پيدا كرده اند. و بديهى است كه امتناع بالغير با وجوب بالذات جمع نمى گردد. واز پيش گذشت كه هر واجب بالغيرى ممكن است. نتيجه حاصل مى شود كه براى واجب بالذات، ماهيتى وراى وجود خاص او نيست.

شرح

اين دليل از سُهروردى در تلويحات است. حاصل آن اين است كه هر ماهيتى مى تواند در خارج، افراد بى نهايت داشته باشد. همانطور كه براى ماهيت انسان و بقر و فرس افراد فراوان وجود دارد. و اگر فردى از افراد اين ماهيت هنوز موجود نشده به جهت امتناع ذاتى او نبوده، بلكه امتناع بالغير مانع از وجود او شده است. و اگر به جهت امتناع ذاتى او بود نمى بايست مِنْ اول الامر هيچ فردى از آن ماهيت، موجود مى شد.

حال كه فقدان افراد ديگر به جهت امتناع غيرى است و قبلا هم گفتيم هر ممتنع بالغير ممكن ذاتى است و امتناع بالغير با وجوب ذاتى جمع نمى شود، نتيجه مى گيريم كه امكان ندارد كه براى واجب بالذات ماهيت باشد; زيرا اگر ماهيت داشته باشد بايد براى آن ماهيت بى نهايت افراد، موجود شود. و اين علاوه بر آنكه با ادّله توحيد، سازگار نيست با عدم امكان اجتماع وجوب ذاتى با امتناع غيرى نيز سازگار نيست، چون هر ممتنع غيرى، ممكن ذاتى است; نه واجب ذاتى.

متن

واعترض عليه بأنّه لِمَ لا يجوز أن يكون للواجب بالذات حقيقة وجوديّه غير زائدة على ذاته بل هو عين ذاته، ثم العقل يحلّله الى وجود ومعروض له جزئىّ شخصىّ غير كلّىّ هو ماهيّته؟!

ودفع بأنّه مبنىّ على ما هو الحقّ من أنّ التشخص بالوجود لا غير وسيأتى فى مباحث الماهيّة.

/ 337