بنابر قول به تشكيك در وجود كه تمام وجودات را نمودهاى مختلف ومراتب گوناگون يك حقيقت مى داندذات اقدس الهى در بالاترين قلّه و رفيع ترين درجه وجود قرار دارد. و تمام كمالات ما دون در او، موجود و او مقوّم تمام كمالات مادون خود هست. چنانكه آيه شريفه به آن اشاره مى فرمايد «هو الحى القيوم»;(1) يعنى او قائم به ذات ومقوّم غير است. همانگونه كه مراتب مادون وابسته به مافوق و فاقد كمالات مافوقند، او براى وجود خود، محتاج به علت و حيثيت تعليلى يا قيد و حيثيت تقييدى نيست. حيث تعليلى آن است كه ثبوت حكم به سبب آن صورت بگيرد، مانند آنكه مى گوييم «أكرم زيداً لانّه عالم» حكم به اكرام به علت عالم بودن زيد است. حيث تقييدى ثبوت حكم براى موضوع مقيد است نه موضوع مطلق، مانند اينكه مى گوييم اكرم رجل العالم. وجه اكرام، رجل بودن تنها نيست، بلكه رجل مقيّد به علم است. وجود واجب بذاته هست; يعنى او مستحق حمل وجود هست، بدون آنكه واسطه در عروض در بين باشد، يعنى چيزى واسطه براى وجودش شود. و بدون آنكه واسطه اى در ثبوت داشته باشد، يعنى علّتى او را موجود كند. همانطور كه وجودش مقيد به هيچ قيدى نمى شود.(2)
متن
وبذلك يندفع وجوه من الاعتراض أوردوها على القول بنفى الماهيّة عن الواجب بالذات.منه أنّ حقيقة الواجب بالذات لا تساوى حقيقة شىء ممّا سواها، لأنّ حقيقة غيره 1 . بقره، 255.2 . بنابر قول به تباين حقايق وجودى كه مشائين قائلند گرچه او برترين موجود است، لكن برترين مرتبه از يك حقيقت به شمار نمى رود. بنابراين قول، حقايق وجودى همه با هم تباين دارند و مراتب مختلف يك حقيقت به شمار نمى روند. تقتضى الامكان وحقيقته تنافيه ووجوده يساوى وجود الممكن فى أنّه وجود، فحقيقته غير وجوده وإلاّ كان وجود كلّ ممكن واجباً.