فروغ حکمت نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
ممكنه اى در آن نباشد، در حالى كه زمان، خود معلولِ حركت جسم ستارگان و اجرام فلكى است و با چرخش زمين و ماه و خورشيد، روز و شب و ساعت و لحظه به وجود مى آيد. حال، طبقِ فرضِ حدوث زمانى هر حادثى مسبوق به زمان است. و طبقِ قواعد صحيح، هر زمانى به حكم آنكه از حركت به وجود مى آيد و حركت به متحرك جسمانى قائم است، پس قبل از زمان، ماهيتِ جسمْ وجود داشته است. به عبارت ديگر هر جسم حادثى مسبوق به زمان و هر زمانى مسبوق به جسم حادث است. و اين تعاقب دائماً در مورد هر ماهيتى تا بى نهايت ادامه پيدا مى كند. و تسلسل محال رخ مى نمايد.
و در صورتى كه زمان را مسبوق به جسم به نحو كلى و جسم حادث را مسبوق به زمان به نحو كلى بدانيم، دور محال رخ خواهد نمود. و چون مطلب چنين است پس حدوث زمانى به طور كلى نمى تواند ملاك نياز ممكنات باشد; زيرا در خود زمان به اشكال برمى خوريم.
متن
وأجاب بعضهم عن النقض بأنّ الزمان أمرٌ اعتبارىّ وهمىّ لا بأس بنسبة القدم عليه، إذ لا حقيقة له وراء الوهم.
وفيه أنّه هَدم لما بَنَوه من إسناد حاجة الممكن إلى حدوثه الزمانىّ، إذ الحادث والقديم عليه واحد.