فروغ حکمت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

فروغ حکمت - نسخه متنی

مترجم و شارح: محسن دهقانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نظر سوم اينكه نفسِ حادث، جسمانية الحدوث و روحانية البقاء است; يعنى نفس در حدوث خود محتاج به بدن است اما در بقايش نيازى به بدن ندارد. اين مذهب صدرالمتألهين و اتباع اوست.

پس از توضيح فوق مى گوييم آنچه درباره نفس گفتيم ـ كه سه اعتبار دارد: يكى اعتبار فصليت كه بدين لحاظ ماهيت ندارد تا مندرج تحت ماهيت جنس شود و ديگرى اعتبار صورت بشرط لا بودن كه بدين لحاظ حمل اولى بين او و جنس برقرار نمى گردد تا صورت، مندرج تحت جنس گردد

و سومى از حيث جامعيت و تماميت صورت، نسبت به نوع كه ملاك اطلاق جوهر بر نفس مى گردد ـ اينها همه و همه با توجه به قبول نظر دوم است كه درباره نفس ابراز شد. يعنى در حدوث خود روحانية الحدوث و البقاء باشد; زيرا وقتى نفس در حدوث خود به ماده وابسته نبود و ذات مستقل از ماده داشت هر سه لحاظ يعنى لحاظ فصليت و صورت بودن و تمام نوع بودن در او جارى مى شود.

اما بنابر قولى كه قائل بود كه نفس جسمانية الحدوث است، در نفس حين الحدوث يك اعتبار بيشتر جارى نيست، كه همان اعتبار فصليّت او باشد; چونكه نفس وجودش حين الحدوث للماده است و چون حادث به حدوث بدن است وجود لنفسه ندارد. پس استقلالى كه منشاء انتزاع ماهيت باشد ندارد. اما پس از بدو حدوث، ذاتاً مجرد مى گردد و فقط فعلا مادى است، كه پس از مفارقت از بدن در مقام فعل هم ديگر مادى نيست. نفس در اين حال گرچه مستقل و منشاء انتزاع ماهيت هست لكن صورت است و ديگر فصل نيست تا نقضى بر قاعده وارد شود.

پس، بنابر قول سوم در بدو حدوث فقط اعتبار فصليت در او جارى است. ولى بعدالحدوث گرچه هر دو اعتبار در او جارى است ولى به اعتبار فصليت، ماهيت ندارد تا تحت جنس، مندرج شود. و به اعتبار صورت بودن گرچه ماهيت دارد اما چون صورت بشرط لا هست قابل حمل اولى نيست. و به اعتبار سوم يعنى تمام نوع بودن گرچه اطلاق جوهر بر نفس، اطلاق حقيقى است اما بر اطلاق جوهر بر نفس به عنوان فصل نوع (اعتبار اول) اطلاق خارج لازم مى باشد. به اين معنا به صراحت در ص 93 اشاره مى كند، بقوله: «على انّك قد عرفت انّ الصورة الجوهريه ليست مندرجة تحت مقولة الجوهر، وان صدق

عليها الجوهر، صدق الخارج اللازم.»(1)

/ 337