حقيقت اين است گاهى استقبال فوق العاده از يك چيز نه تنها كار را آسان نمىكند بلكه مشكل مىسازد! و در نوشتن تفسير نمونه ما با چنين مشكلى روبرو شديم زيرا:آن روز كه به نوشتن اين تفسير مشغول شديم باور نمىكرديم تا اين حد مورد استقبال پرشور همه طبقات و قشرهاى جامعه قرار گيرد، و شايد به همين دليل كوشش متوسطى براى تهيه جلد اول به كار برديم، اما به زودى بر ما روشن شد كه عطش و نياز جامعه ما به تفسيرى كه در عين سادگى و روانى عبارات فراگير مباحث علمى و اجتماعى و توأم با نيازها و مسائل روز باشد تا چه اندازه شديد است.پس از مشاهده اين وضع ناچار شديم كمربندها را براى مجلدات بعد محكمتر ببنديم، و تا آنجا كه در توان داريم در تكميل بحثها بكوشيم، اما هميشه در اين فكر بوديم كه جلد اول هماهنگ با مجلدات ديگر نيست و كمبودهاى فراوانى دارد كه در اولين فرصت بايد جبران گردد.گرچه ايراد زيادى در اين زمينه به ما نكردند، ولى ما كه در متن كار بوديم بخوبى از اين نقيصه و اشكال آگاهى داشتيم، و خود را ملزم به تكميل و اصلاح و هماهنگ ساختن جلد اول با بقيه مجلدات مىديديم.تا اينكه توفيق الهى رفيق راه شد و فرصتى پيش آمد كه با دوستان نشستيم و تمام تجربياتى را كه ضمن تأليف بيش از ده جلد اين تفسير به دست آورده بوديم به كار گرفتيم و جلد اول را از تمام جهات مورد تجديد نظر قرار داده بازنويسى كرده، اضافه نموده و در پارهاى از موارد به كلى دگرگون ساختيم.به گونهاى كه محصول آن يك برابر و نيم جلد سابق شد! ذكر اين نكته نيز ضرورى است كه تجديد نظر را هنگامى شروع كرديم كه بعضى از دوستانمان شربت شهادت نوشيده بودند و بعضى ديگر به حكم ضرورتهاى