اين سؤالى است كه بارها از طرف طبقات مختلف- مخصوصا جوانان پژوهشگر از ما شده است، آنها كه با عطش توأم با اخلاص، جوياى چشمههاى زلال قرآن و سيراب شدن از اين وحى دست نخورده آسمانى هستند.بديهى است در سؤال همه آنها اين جمله مستتر بوده و هست، تفسيرى كه بتواند عظمت قرآن را بتحقيق، نه به تقليد، بما نشان دهد و به نيازها و دردها و مشكلات ما در اين عصر پاسخ گويد.و در عين حال براى همه طبقات مفيد باشد، اصطلاحات پيچيده علمى، ناهمواريهايى در جادههاى صاف و روشن آن ايجاد نكند.حقيقت اين است گرچه در زبان فارسى امروز تفسيرهاى ارزنده متعددى داريم اعم از آنچه ميراث بزرگان قدماى ماست، و يا دانشمندان عصر حاضر نوشتهاند اما بعضى چندين قرن پيش نگارش يافته و نثر مخصوصش آن را مخصوص طبقه دانشمندان و ادبا ساخته، و بعضى در سطحى قرار دارد كه تنها سهم خواص است، و عموم طبقات نمىتوانند از آن استفاده كنند، بعضى تنها به گوشهاى از قرآن پرداخته و همچون دسته گلى است كه از باغى خرم چيده شود كه نشانهاى از باغ را با خود دارد اما باغ نيست، و همچنين ...و باين ترتيب براى اين سؤال مكرر، پاسخ قانع كنندهاى كه و جدان خود را راحت و روح تشنه پژوهندگان را سيراب كند نمىيافتيم.گفتيم اين سؤال را بايد با عمل پاسخ گفت، كه با سخن ممكن نيست.اما با آن همه گرفتاريها و اشتغالات مختلف و روز افزون، و با توجه به اينكه قرآن اقيانوس بيكرانى است كه به اين آسانى و بدون تجهيزات و وقت و فكر كافى نمىتوان وارد آن شد كه «غرقه گشتند در اين راه بسى قوم دگر».لذا با حسرت و اندوه بر ساحل اين دريا به امواج خروشان آن مىنگريستيم