تفسیر نمونه جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
همه كمالات است رها نمىكنند، هر ميل و محبتى در برابر عشق خدا در نظرشان بى ارزش و ناچيز است، اصلا آنها غير او را شايسته عشق و محبت نمىبينند، جز به خاطر او، و در راه او كار نمىكنند، در درياى بيكران عشق خدا آن چنان غوطهورند كه علىوار مىگويند:فهبنى صبرت على عذابك فكيف اصبر على فراقك!:" گيرم كه بر عذاب تو صبر كنم اما با فراق و دورى تو چكنم" «1».اساسا عشق حقيقى هميشه متوجه نوعى از كمال است، انسان هرگز عاشق عدم و كمبودها نمىشود، بلكه همواره دنبال هستى و كمال مىگردد و به همين دليل آن كس كه هستى و كمالش از همه برتر است از همه كس به عشق ورزيدن سزاوارتر مىباشد.كوتاه سخن اينكه همانطور كه آيه فوق مىگويد: عشق و علاقه افراد با ايمان نسبت به خدا از عشق و علاقه بت پرستان به معبودهاى پنداريشان ريشهدارتر و عميقتر و شديدتر است.چرا چنين نباشد آيا كسى كه واقعيتى را دريافته و به آن عشق مىورزد با كسى كه گرفتار خرافه و تخيل است مىتواند يكسان باشد؟ عشق مؤمنان از عقل و علم و معرفت سرچشمه مىگيرد اما عشق كافران از جهل و خرافه و خيال!.و باز به همين دليل عشق نخست به هيچوجه متزلزل نمىگردد ولى عشق مشركان ثبات و دوامى ندارد.لذا در ادامه آيه مىفرمايد:" اين ظالمان هنگامى كه عذاب الهى را مشاهده مىكنند و مىدانند كه تمام قدرتها به دست خدا است و او داراى مجازات شديد است" در آن هنگام متوجه زشتى اعمال خود و بدى عاقبت كارشان مىشوند و اعتراف مىكنند كه انسانهاى منحرفى بودهاند