راى و عقيده خليفه در دو متعه "متعه حج" - ترجمه الغدیر جلد 12

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 12

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

راى و عقيده خليفه در دو متعه "متعه حج"

1 - از ابى رجاء نقل شده كه گويد: عمران بن حصين گفت آيه متعه نازل شده در كتاب خدا و رسول خداصلى الله عليه و آله امر فرمود ما رابان سپس نازل نشد آيه ايكه نسخ كند آيه متعه حج را و نهى نكرد از آن رسول خدا صلى الله عليه و آله تا از دنيا رفت مردى براى خودش بعدا گفت آنچه ميخواست. صورت ديگر براى مسلم: ما متمتع و كامياب ميشديم ما و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و درباره آن قران نازل نشد. مردى براى خودش آنچه ميخواست گفت
و در لفظ ديگرى بر او: گفت: پيامبر خدا صلى الله عليه و آله متمتع شد و ما هم با او متمتع شديم، و در عباره چهارم او بدانكه رسول خدا صلى الله عليه و آله جمع كرد بين حج و عمره را پس نازل نشد درباره آن كتابى و ما را نهى از آن نكرد. مردى آنچه ميخواست براى خودش گفت.

لفظ بخارى:

ما متمتع ميشديم در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و قران نازل شد.مردى براى خودش آنچه ميخواست گفت.

و در لفظ ديگرى براى او:

نازل شدآيه متعه در كتاب خدا پس ما آنرا بجاآورديم با پيامبر خدا صلى الله عليه و آله و قران نازل نشد كه آنرا تحريم كرده باشد و پيامبر هم تا از دنيا رفت نهى از آن نكرد.مردى آنچه ميخواست براى خودش گفت.

و در بعضى از نسخه هاى صحيح بخاريست، كه محمد يعنى بخارى گفت: ميگويند كه او عمر بود.قسطلانى در ارشاد گويد چونكه او بود كه از آن نهى ميكرد.و ابن كثير آنرا در تفسيرش ج 1 ص 233 ياد كرده از بخارى.سپس گفت: اين آنكسيستكه بخارى گفته او را كه
تصريح كرده بآن كه عمر بود كه مردم را از حج تمتع نهى ميكرد.

و ابن حجرگويد: در فتح البارى ج 4 ص 339 و اسماعيلى آنرا از بخارى نقل كرده همينطور پس آن عمده حميدى و بخارى بود كه اشاره باين كرد بروايه حريرى از مطرف و در آخرش گفت: مردى برايش گفت آنچه ميخواست، يعنى عمر چنين بود در اصل كه آنرا مسلم نقل كرده و ابن التين گويد: محتمل است كه قصد كرده عمر يا عثمانرا.و كرمانى بعيددانسته و گفته مقصود از آن عثمانست وبهتر آنستكه تفسير بعمر شود زيرا كه او اول كسى بود كه از آن نهى كرد و كسانيكه بعد از او بودند او را در اين پيروى كردند.پس در صحيح مسلم است: كه پسر زبير نهى از آن ميكرد وابن عباس امر بان مينمود، پس از جابر پرسيدند پس اشاره كرد كه اول كسيكه نهى از آن كرد عمر بود.

و قسطلانى در ارشاد ج 4 ص 169 گويد: مردى براى خودش آنچه خواست گفت، و او عمر بن خطاب بود.نه عثمان بن عفان براى آنكه اول كسيكه نهى از آن كرد عمر بود پس كسانيكه بعد از او آمدند در اين مطلب پيرو او بودند پس در صحيح مسلم تا آخر كلمه اى ابن حجرياد شده است.

و نووى در شرح مسلم گويد: او عمر بن خطاب بود براى آنكه او اول كسى بود كه نهى از متعه كرد پس كسيكه بعد از او بود از عثمان و غير او در اين مطلب پيرو او بودند.

/ 169