مرسلات
1 - از ابى جعفر محمد بن على "امام باقر عليه السلام" گويد چون سوره برائت بر رسول خدا صلى الله عليه و آله نازل شد و ابوبكر مامور شده بود كه براى مردم اقامه حج كند،بآنحضرت گفته شد: اى رسول خدا سوره را با ابوبكر ارسال نمائيد، فرمودند: نبايد برسانيد از طرف من مگر مردى از خاندان من، آنگاه على بن ابيطالب رضوان الله عليه را فرا خوانده و باوگفت: برو با اين حكايت از اوائل سوره برائت نقل كن و آنرا در روز عيدقربان وقتيكه مردم در منى اجتماع كردند و اعلان كن:انه لا يدخل الجنه كافر. كافر داخل بهشت نميشود.و لا يحج بعد العام مشرك. و بعد از امسال مشركى حج نخواهد كرد.و ان لا يطوف باليت عريان. و برهنه طواف خانه نبايد كند.و من كان له عند رسول الله صلى الله عليه و آله عهد فهو له الى مدته و كسيكه براى او نزدپيامبر صلى الله عليه و آله پيمانيست آن براى او تا مدتش خواهد بود، پس على بن ابيطالب رضوان الله عليه بر ناقه عضباء رسول خدا صلى الله عليه وآله سوار شد و بيرون رفت تا در راه به ابوبكر رسيد و چون ابوبكر او را درراه ديد، گفت: اميرى يا مامورى، فرمود: بلكه مامورم، آنگاه با هم رفتند پس ابوبكر براى مردم اقامه حج نمود و عرب در اين سال بر منازلشان بهمان روش جاهليت حج ميكردند تا آنكه روز قربان شد على بن ابيطالبرضى الله عنه ايستاد و در ميان مردم اعلان كرد آنچه را كه رسول خدا صلى الله عليه و آله باو فرمان داده بود...2 - روايت شده كه ابوبكر چون در قسمتى از راه رسيد جبرئيل عليه السلام فرود آمده و گفت: اى محمد "ص" نبايد رسالت تو را ابلاغ كند مگر مردى از تو، پس على "ع" را فرستاد و ابوبكر برگشت نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله و گفت: اى رسول خدا آيا چيزى درباره من ازآسمان نازل شده فرمود: بلى، پس تو برو براى موسم و على "ع" آيات برائت را اعلان ميكند... نظام الدين نيشابورى در تفسير مطبوعش در حاشيه تفسير طبرى ج 1 ص 36 ياد كرده است.3 - از سدى روايت شده گويد: چون اين آيات تا چهل آيه "از سوره برائت" نازل شد رسول خدا صلى الله عليه و آله آنرا با ابوبكر فرستاد و امر كرد او را بر حج پس چون روانه شدو بدرخت ذى الحليفه رسيد على "ع" را در پى او فرستاد و آنها را از او گرفت و ابوبكر برگشت بطرف پيامبر صلى الله عليه و آله و گفت اى رسول خدا پدرم و مادرم بفدايت آيا درباره من چيزى نازل شده گفت: نه و لكن نبايد تبليغ كند از من غير از خودم يا مردى از من، آيا تو راضى نيستى اى ابوبكركه در غار با من بودى و تو صاحب من بر حوضى گفت: آرى يا رسول الله، پس ابوبكر حركت كرد براى حج و على
عليه السلام اعلان نموده سوره برائت را...4 - بغوى مفسر در تفسيرش گويد: در حاشيه تفسير خازن ج 3 ص 49 گويد: چون سال نهم شد و رسول خدا صلى الله عليه و آله خواست حج كند، سپس گفت: مشركين حاضر ميشدند و برهنه طواف ميكردند پس ابوبكر را در اين سال امير حاج فرستاد براى موسم كه براى مردم اقامه حج كند و با او چهل آيه از اول برائت فرستاد تا در موسم براى مردم قرائت كند، سپس على "ع" كه خدا چهره اش را سرافراز كند فرستاد بر ناقه و شترعضباءاش تا آنكه اول سوره برائت را براى مردم بخواند و او را فرمان داد كه در مكه و منى و عرفات اعلان كند:كه ذمه خدا و پيامبر او از هر مشركى بيزار و نبايد برهنه اى طواف خانه كند، پس ابوبكر برگشت و گفت: اى رسول خدا پدر و مادرم قربان شما آيا درباره من چيزى نازل شده است، گفت:نه و ليكن براى كسى سزاوار نيست كه اين را تبليغ كند مگر مردى از اهل من آيا خشنود نيستى كه تو با من در غار باشى و بدرستيكه تو صاحب من بر حوضى، گفت: چرا اى رسول خدا، پس ابوبكررفت بعنوان امير حاج و على رضى الله عنه براى اينكه ابلاغ و اعلان برائت كند
و خبر از اتفاق صحابه پيشين ميدهد بر اين منقبت و فضيلت براى امير المومنين سوگند دادن آنحضرت عليه السلام بان اصحاب شوراء را در آنروز بقول خودش: آيا در ميان شما كسى هست كه مورد اطمينان بر سوره برائت شده كه براى او بگويد رسول خداصلى الله عليه و آله، بدرستيكه نبايد برساند از من مگر خودم يا مردى از من غير از من بوده، گفتند: نه.ما در پيش حديث سوگند دادن روز شوراء را در جزء اول ص 159 تا 163 ياد كرديم و اينكه اين جمله ياد شده را ابن ابى الحديد صحيح و قسم دادن روز شوراء را از روايات مستفيضه نزديك بتواتر دانسته است.و خلاصه ازتدوام اين احاديث تواتر معنوى يا اجمالى آن منقبت استفاده ميشود براى وقوع اصل قضيه از پس گرفتن آيات را از ابى بكر و تشريف امير المومنين "ع" بتبليغ آن و نازل شدن وحى صريح و روشن باينكه نبايد تبليغ كند از آنحضرت صلى الله عليه و آله مگر او يا مردى از او واجب نيست بر ما كه خود را هلاك كنيم براى بعضى از خصوصياتيكه برخى از راويان و يا متون به تنهائى ياد كرده اند چونكه آنها آن اخبار را خبر واحد نميكند و در اين قصه اشاره است
باينكه كسى راكه وحى روشن و صريح شايسته و صالح نميداند براى تبليغ و رسانيدن چند آيه اى از قرآن چگونه اطمينان و اعتماد ميكند باو تمام دين و تبليغ همه احكام و مصالح.