صورت ديگرى از لفظ ابن عباس:
گويد: كه رسول خدا صلى الله عليه و آله ابوبكر را فرستاد بسوره برائت پس از آن على "ع" را در پى او روانه كرد و گرفت از او سوره را پس ابوبكر گفت: اى رسول خدا درباره من چيزى رسيد، فرمود نه تو يار منى در غار وبر حوض، ولى نبايد به برساند از من مگر خودم يا على "ع"...حديث ديگرى از ابن عباس گويد:در حديث طولانى كه در آن جمله اى از فضائل اميرالمومنين عليه السلام ذكر شد از مناقبيكه مورد قبول همه امت است اينستكه: رسول خدا صلى الله عليه و آله فلانى را با سوره توبه فرستاد پس از آن على عليه السلام را پشت سر او فرستاد پس آنرا از او گرفت و فرمود: نبايد به برد آنرا مگر مرديكه از من و من از اويم.و اين حديث ابن عباس را بسيارى از امامان و حافظين حديث در مسانيدشان با اسناد صحيحيكه تمام راويانش مورد اعتتماد و مصر بصحت و راويانش موثق هستند نقل كرده اند و ما آنرا در جزءاول "عربى" ص 51 و 49 ياد نموده و گذشت بحث در اطراف آن در جزء سوم ص 195، 217.
حديث ديگر از ابن عباس
ابن عساكر باسنادش از طريق حافظ عبد الرزاق از ابن عباس نقل كرده گويد: من با عمر بن خطاب در برخى از كوچه هاى مدينه راه ميرفتيم پس عمر گفت: اى پسر عباس گمان ميكنم كه مردم كوچك يا ناچيز گرفتند صاحب شما "على "ع"" را كه او را متولى امور شمانكردند پس گفتم: قسم بخدا كه رسول خدا صلى الله عليه و آله او را ناچيز و كوچك نگرفت وقتيكه او را برگزيد براى سوره برائت كه بر اهل مكه بخواند، پس عمر بمن گفت: سخن راست را تو گفتى قسم بخدا كه شنيدم رسول خدا صلى الله عليه و آله ميفرمود: بعلى بن
ابيطالب "ع". " من احبك احبنى و من احبنى احب الله و من احب الله ادخله الجنه مدلا " كسيكه تو را دوست دارد مرا دوست داشته و كسيكه مرا دوست دارد خدا را دوست داشته و كسيكه خدا را دوست دارد او را نوازش شده وارد بهشت نمايد.4 - جابر بن عبد الله انصارى گويد: بدرستيكه پيامبر صلى الله عليه و آله وقتيكه از عمره جعرانه برگشت ابوبكر را براى حج فرستاد پس ما با او آمديم تا انكه بوديم ما بعرج آماده شد براى نماز صبح و چون ايستاد براى تكبير صداى ضجه شنيد از پشت سرش پس تكبير نگفت وگفت اين صداى شتر جدعاء رسول خدا است هر آينه براى رسول خدا صلى الله عليه و آله درباره حج بدا و تبديل رائى واقع شده پس شايد كه رسول خدا صلى الله عليه و آله باشد پس با او نماز ميگذاريم پس ناگاه ديد على رضى الله عنه است بر ناقه آنحضرت پس ابوبكر باو گفت شما فرماندار و امير هستيد يا قاصد و پيام آور، فرمود: نه بلكه رسولم مرا رسول، خدا صلى الله عليه و آله فرستاد بسوره برائت كه درمواقف حج آنرا بر مردم قرائت كنم، پس ما وارد مكه شديم پس چون يكروز پيش از ترويه بود ابوبكر برخاست و براى مردم خطبه اى خواند و مناسك حج براى آنها گفت تا آنكه فارغ شد على عليه السلام برخاست پس سوره برائت رابر مرم خواند تا پايان آن سپس با او بيرون رفتيم تا آنكه روز عرفه شد ابوبكر برخاست و براى مردم خطبه خواند و از مناسك براى
آنها حديث كرد تا فارغ شد على رضى الله عنه برخاست و بر مردم سوره برائت را خواند تا تمام كرد پس چون گروه اول حركت كردند ابوبكر برخاست و خطبه خواند و بيان كرد چگونه كوچ كنند يا چطور "در منى" سنگ بياندازند و مناسك شان را بايشان آموخت و چون خلاص شد على رضى الله عنه برخاست و سوره برائت را بر مردم خواند تا پايان آن.دارمى آنرا نقل كرده در سننش ج 2 ص 67، و نسائى در خصايص ص 20، و ابن خزيمه نقل كرده وآنرا صحيح دانسته و ابن حبان از طريق ابن جريح و طبرى و محب الدين طبرى درالرياض النضره ج 2 ص 173، از طريق ابى حاتم و نسائى و ديده ميشود در تيسير الوصول ج 1 ص 133، تفسير قرطبى ج 8 ص 67، المواهب اللدنيه قسطلانى، شرح المواهب زرقانى ج 3 ص 91، تاريخ الخميس ج 2 ص 141، سيره زينى دحلان ج 2 ص 365، تفسير آلوسى روح المعانى ج 3 ص 268، تفسير المنار ج 10 ص 156 نقل از پنج حافظ ياد شده از دارمى تا محب الدين طبرى.5 - انس بن مالك گويد: كه رسول خدا صلى الله عليه و اله فرستاد با ابوبكر سوره برائت را براى مردم مكه، سپس او را خواست و فرمود: سزاوار نيست كه اين را برساند مگر مردى از اهل من پس على عليه السلام را طلبيد و آنرا باو داد.