حديث ديگر از سعد:
ابن عساكر نقل كرده باسنادش از حرث بن مالك گويد: آمدم بمكه پس ملاقات كردم سعدبن ابى وقاص را و گفتم: آيا براى على "ع" منقبتى شنيده اى، گفت: براى او گواهى ميدهم چهار فضليت را كه اگر يكى از آنها براى من بود محبوب تر بود نزد من از دنيا كه در آن مانند نوح "دو هزار و پانصد سال" زنده گى كنم، به درستيكه رسول خدا صلى الله عليه و اله ابوبكر را فرستاد با برائت بسوى مشركين قريش پس يكشبانه روز رفت سپس بعلى عليه السلام فرمود: برو در پى ابوبكر و آنرا از او بگير و ابلاغ كن بمردم مكه و ابوبكررا بمن برگردان، پس ابوبكر برگشت درحاليكه گريه ميكرد و گفت اى رسول خدادرباره من چيزى نازل شد، فرمود: نه مگر خير اينكه نبايد ادا كند از من مگر خودم يا مردى از من يا فرمود: از اهل بيت من تا پايان حديث رجوع كن جزء اول ص 40.9 - ابو هريره گويد:من با على بن ابيطالب رضى الله عنه بودم وقتيكه رسول خدا صلى الله عليه و آله او را فرستاد پس فرياد زد بچهار موضوع تا آنكه صدايش چون شيهه اسب طنين انداز شد.دارمى آنرا در سنن خود ج 2 ص 237 نقل كرده و نسائى در سننش ج 5 ص 234 با اختصاريكه مخل با مطلب نبوده چنانچه سيوطى آنرا در شرح آن گفت و حديث ابى هريره را بسيارى از حافظين نقل كرده اند جز آنكه دستهاى هوى با آن بازى كرده و آماده ساخته براى ياوه سرايان و بيهوده گويان ميدان باطل گوئى و دروغ سازىاطراف اين حديث سودمند.و حافظ محب الدين طبرى در الرياض النضره ج 2 ص 173 و ذخاير العقبى ص 69، از طريق ابى حاتم از ابى سعيد يا بابى هريره نقل كرده گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرستاد ابوبكر را پس چون بضجنان رسيد شنيد صداى شتر على عليه السلام را و شناخت آنرا و آمد پيش او گفت كار من چيست،گفت خير است بدرستيكه رسول خدا مرا فرستاد بعنوان برائت، پس چون ما برگشتيم ابوبكر رفت نزد پيامبر صلى الله عليه و آله و گفت: اى رسول خداچيست مرا، گفت: خير تو صاحب منى درغار جز اينكه نبايد تبليغ كند غير من يا مردى از من يعنى على "ع".10 - عبد الله بن عمر ابن حجرعسقلانى ياد كرده در فتح البارى ج 8 ص 256 آنچه گذشت از امير المومنين از طريق ابى صالح سپس گفت: و از طريق عمرى از نافع از ابن عمر همينطور.11 - حبشى بن جناده گويد: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: على "ع" از من و من از اويم نميرساند از من مگر خودم يا على "ع"
حديث صحيح است كه راويانش تمامى مورد اعتمادند احمد بن حنبل بچهار طريق آنرا در مسندش ج 4 ص 164 و 165 نقل كرده و ترمذى در صحيحش ج 2 ص 213 و آنرا صحيح و حسن دانسته و نسائى در خصائص ص 20 و ابن ماجه قزوينى در سنن ج 1 ص 57 و بغوى در مصابيح ج 2 ص 275 و خطيب عمرى در مشكاه ص 556 و فقيه ابن مغازلى در مناقب و گنجى در كفايه ص 557 و نووى در تهذيب الاسماء و اللغات و محب طبرى در الرياض ج 2 ص 74 از
حافظ سلفى و سبط بن جوزى در تذكره ص 23 و ذهبى در تذكره الحفاظ در ترجمه سويد بن سعيد و ابن كثير در تاريخش ج7 ص 356 و سخاوى در المقاصد الحسنه ومناوى در كنوز الدقايق ص 92 و حموينى در باب هفتم از فرائد السمطين و جلال الدين سيوطى در جامع صغير و در جمع الجوامع چنانچه در ترتيب آن ج 6 ص 153 و ابن حجر ياد كرده آنرا در صواعق ص 73 و منقى هندى در كنز العمال از يازده حافظ و بدخشانى در نزل الابرار ص 9 نقل از ابن ابى شيبه و احمد و ابن ماجه و ترمذى و بغوى و ابن ابى عاصم و نسائى و ابن قانع و طبرانى و ضياء مقدسى و جارودى و فقيه شيخ بن عيد روس در العقد النبوى و امير محمد صنعانى در الروضه النديه وقندوزى در ينابيع الموده و شبلبخى درنور الابصار ص 78 و ابن حبان در اسعاف حاشيه نور الابصار ص155.امينى "قدس الله روحه القدسى" گويد: اين جمله روايت شده از حبشى بن جناده و عمران و ابى ذر غفارى از حديث تبليغ گرفته شده و آن قسمتى و جزئى از آنست چنانچه تصريح بر آن كرده صاحب لمعان و مرقاه و سندى حنفى در شرح سنن ابن ماجه ج 1 ص 57 و گفتند: پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود اين جمله را براى بزرگداشت على"ع" و عذر خواهى از ابى بكر...12 - عمران بن حصين در حديث مرفوعا گويد: فرمود: على "ع" از منست و منم از على "ع" و نميرساند از من مگر على "ع"، ترمذى آنرا نقل كرده و گفته حديثى خوب و عجيب است در تذكره سبط ص 22 هم چنين است.13 - ابوذر غفارى مرفوعا گفته: على "ع"از من و من از عليم و
نميرساند مگر خودم يا على "ع" مطالب السئوال ص18.