ترجمه الغدیر جلد 12
لطفا منتظر باشید ...
منازل وحى خالى شده بود از بزرگان آن و بوحشتش گريه ميكرد براى نبود بزرگان آن، همواره اهل آن منازل روزه داشتند و افطارشان تلاوت قرآن و سحورشان تسبيح و ذكر خدا بود، وقتى تاريكى شب فرا ميرسيد نمازشان آنرا زينت ميداد نمازيكه عدد كمش بشمارش نميايد، بايست تا سئوال كنيم خانه اى را كه اركان و نشانه هاى آنرا بليات ويران كرده بعد از درس گفتن زبور آن، چه وقت غروب كرد خورشيدهاى روز آن و افق آنرا تاريك كرد تاريك شدنى از ماه هاى تمام آن، ماه هائى در زمين كربلا بود كه مرگ دور آنها گرديده و آنها را از روى زمين بقبرهايشان فرود آورد، لاشخورهاى بزرگ شكننده ايكه دنبال ميكردند پرنده هائى را كه كند در پرواز بوده و از آشيانه هايشان دور مانده بودند، تشنه از دنيا رفت و آب موج ميزد پس راهى بان پيدا نكرد مگر خون گلويشان، برهنگانى كه وحشت آنهارا برهنه كرده و روى زمين داغ انداخته پس چشانيد بايشان شدت گرما را، نوحه ميكرد بر آنها حيوانات وحشى از طول وحشت و ناله ميكرد بر آنها جغدها در اول روزشان، بزودى "تيم" و "عدى" از آنها پرسيده ميشوند از بزرگان آنان چون ابوبكر و عمر آنچه را كه تاكيد براى پسينشان نمودند، و سئوال ميشوداز ظلميكه بوصى و آل پيامبر نمود راهنماء گمراهان قوم از راه جويان آن، و جارى نساخت در روز عاشوراء ستم بنى اميه را بر سبط "نوه پيامبر" مگر جرئت فرزند مزدور آن "يزيد بن معاويه"، لباس خلافت را از روى ستم در بر كرد پس از پى آمد ظلم او كه دنبال كرد ظلمى در دلهاى خر صفتان، پس اى عاشوراء بسست تو را كه تو روز نامباركى هستى هر چند كه طول بكشد مدتى از روزگار آن، هر آينه تو و اگر چه مرتكب شدى بزرگترين مصيبت را ولى پيش من مشهورترين ماهى هستى از ماه ها از جهت بدعت، پس مصائب دنيا هر چند كه بزرگ باشد بده يك از مصائب تو شباهت ندارد،