عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل
16 - از خون او انگشتان خود را آلوده اى و همين بس كه دستهايت به اين امر شهادت مى دهند،
17 - تو را از شير، شيران بيشه اش نگاه داشته و نگاه هاى تو، تو را ازشيران اطرافت حمايت كرده اند
18 - تو را از ديدگان من پنهان نمودند ولى چقدر از قلب من نزديك و چه اندازه دورى،
19 - بخل ورزيد ديدگانم از اينكه تو را در خواب به بينم، تو دور نبودى بلكه ديدگان تو را دور ديده است
20 - آرزو دارم كه در عالم خيال تو را به بينم هنگامى كه نميتوانم در عالم واقع به ديدارت نائل گردم،
21 - از خاك جامعين "حله" دور شدم در حالتيكه درد عشق نيكو نبود و گوشه ابرها گريان نبودند،
22 - نه، پارچه هاى كله ها بدست ابرهاى پر بار بافته نمى شود و كبوترها هم دردى نمى كنند،
23 - با قافله اى وداع گفتم و حال آنكه چقدر دور شده گريان بوده و همراهى كنندگان خود را بحال گريه كنندگان درمى آوردند،
24 - از براى فراق شما هر دورى گريه مى كرد و ديده گان آنهاكه شكايت نزد آنها برده شده از براى شكايت كنندگان اشك ريزان است،
25 - ما و تو از فراق دور بوديم تا اينكه روزگار ما و تو را عمدا به تير جفانشان كرد،
26 - و همچنين گذشتگان به دنياى خود اطمينان داشتند و و حالى كه آنها را از براى نقال هاداستانى قرار داد،
27 - اى نفس اگر داراى شانس فراوان باشى هر آينه عقلت تو را از زشتى ها باز مى دارد،
28 -و درك مى كنى كه كى تو را از عدم به وجود آورد و كى تو را بيافريد،
29 - و سپاس گذارى مى نمودى منتى كه بر تو نهاده و نعمتهائى كه مولايت بتو انعام نموده است،
30 - بتو ارزانى داشته دوستى محمد "ص" بهترين مخلوقين و وصيش را، چه نعمت نيكوئى ارزانى داشته است،
31 - بجنان تو سوگند اين دو اين را در دنيا بياموختند و در آخرت راهنما تو مى باشند،
32 - اين دو براى تو امانند در روز رستاخيز و به دادت مى رسند هنگامى كه دادرسى ندارى،
33 - هنگامى كه صحايف اعمالت در قيامت گشوده گردد اينان عيوبت را پنهان مى كنند چون پرده از روى كارهايت برداشته شود،
34 - چون بر پل صراط بايستى اين دو تو را رهبرى مى كنند ولذا پايت نمى لرزد،
35 - و چون نزد بهشت برسى اين دو تو را به بهشت بشارت مى دهند و چه نيكو بشارتى است،
36 - اين پيامبر گرامى خدا بس است براى تو در روز واپسين روز حساب و هنگامى كه دوست از تو روى برگرداند،
37 - و وصى اين پيامبر ابو الحسن تو را سيراب مى كند هنگامى بسوى او تشنه مى روى، 38 - اوست شفاعت كننده در معاد و بهترين كسى كه بعد از پيامبر دست بدو دراز كنى،
39 - اوست كه تو را به دين راهنمائى كرده و بواسطه او آرائت تهذيب شده است،
40 - اگر او نبود راه هدايت آشكار نمى شد و از تنگ ناى دامها خلاص نمى شدى و از شدت رهائى نمى يافتى،
41 - او كشتى نوح است كه هر كس به او چنگ زند نجات يافته و هر كس رها كند هلاك مى گردد،
42 - چقدر مارق بى عقل كه از تيزى شمشير كشنده او پاره شدند،
43 - از "بدر" بپرسى هنگامى كه دو نيم كننده پادشاهان و راهنمائى گروه ملائكه به ميدان جنگ رفت،
44 - كى خون وليد را به زمين ريخت و از ميدان داران پر دل ميدان را خالى كرد،
45 - و از شجاعانشان بپرس كه كى در "احد" روى مرگ را نشان داد و وقتيكه با شما روبرو شد،
46 - كى طلحه را بر زمين افكند هنگامى كه نيزه ها درهم شد و درهم شكست با زور خود چون پرچم سرنگون گشت،
47 - و همچنين از گذارش دهندگان "خيبر" بپرس كه كى آثار آن را از بين برد و شما را از صفحه روزگار برانداخت،
48 - كى مرگ را به مرحب چشاند و در تنگ ناى جنگ قرار داد و تيزى شمشيرهاتان را به كندى مبدل ساخت،
49 - از "احزاب" جويا شو هنگامى كه شمشير خود را از نيام بيرون كشيدند و بر رگهاى گردن گردنگشان نهاده شد، 50 - و هنگامى كه ترس به گروها مستولى شد و متفرق شدند و فرار كردند، كى آنها را دنبال كرد،
51 - بتحقيق كه گفتى هنگامى كه گروهى بر او پيشى گرفتند وحقوق او را ناديده گرفتند،
52 - خوشحال نباشيد چون همان قدر كه در دنياتان خوش بوديد در آخرتتان معذب خواهيد بود
53 - اى امتى كه از وصيتهاى پيامبر خود رو گردان شديدآيا كسى شما را به اين كار دعوت كرده بود،
54 - شما را وصيت نمود كه با وصيش نيكوئى كنيد، كار شما مانند اين بود كه به بغض وى وصيت كرده باشد،
55 - آيا پيامبر درباره وى نگفت: اين على "ع" شماست كه در بزرگوارى بسيار بزرگ است.56 - اين است امين وحى الهى پس از من، و اوست در درك هر قضيه اى داناتر از شماها،
57 - اين است آنكه ديگران را بر خود مقدم مى كند صدقه دهند و بخشنده است هنگامى كه شما را مشغول كرده بود گردآورى مال دنيا
58 - به پرهيزيد ازاينكه از وى پيش افتيد و حال آنكه اودر هر قضيه اى بهترين قضاوت كننده گان است،
59 - اطاعت كرديد ولى فقط به زبان از ترس شجاعت ولى در قلب از غدر و كينه بر وى آگاه آكنده بوديد،
60 - هنگامى كه پيامبر از اين جهان چشم بربست ديدى كه روزى نگذشت كه دم شمشير بر آن خود را براى وى تيز نموديد،
61 - از وى به ديگرى روى برگردانديد و گمراه شديد و از نادان پاى از حد خود فراتر گذاشتيد،
62 - فرزند احمد "پيامبر" را از ارثش كنار زديد و به شوهرش بسيار آزار داديد،
63 - اى فرزند پيامبر راهنما سوگند بحق كسى كه تو را برترى داد و نامت را مقدس قرار داد،
64 - از آتش جهنم رهائى ندارد كسى كه با توستيزه گى كند و تو را از ارث پدرت جدا سازد،
65 - آيا مى بخشد خدا گناه كسى را كه تو را از حقت دور كرد و پدرت را آزرد،
66 - نه، و به سعادت نمى رسد كسى كه گمراه شد و از تو روى برگرداند و به ريسمان دشمنى تو چنگ زد،
67 - اى تيم "خويشان ابى بكر" تو بسعادت نرسى و تو را بسوى شقاوت فرا خواند شقاوتت،
68 - اگر تو نبودى گوساله ها ى بنى اميه دست رسى نداشتند به عترت حضرت پيامبر،
69 - بخدا سوگند به سعادت نرسيدى بلكه تو را در آتش جهنم افكند هوى پرستى تو،
70 - تو لباس خلافت را از خود دور مى كنى و حال آنكه آنرا به ديگرى مى دهى، آياچنين كسى در ادعاى خود راست گفته است،
71 - و بدرستى كه تو اى عدى "خويشان عمر" دشمنى شما بيشتر است، و بخدا سوگند بانفاق كسى هم پيمان نشد مگر شما،
72 - نباشد روزى كه توباشى و نه ساعتى كه نفيل "جد عمر" ختم صهاك "مادر پدر عمر" گشود و مهر او را شكست، 73 - بر توخزى و عار باد اى اميه و اين خزى هميشگى باد چنانچه هميشه در دوزخ خواهى بود،
74 - آيا بهتر اين نبود كه از حسين و خويشانش درگذرى همين طور كه وصى پيامبر پدرش از پدران شمادرگذشت،
75 - روز طف "در كربلا" هى دست بخونشان نمى آلود چنانچه جدش چنين كرد روز فتح مكه با اجداد آزاد شده گان تو،
76 - آيا دستى كه از كنيزان شما غنميت گرفت مانند دست شما است كه حرمسرايان با كرامت حسين عليه السلام را به غنيمت برد،
77 - آيا كنيزان شما در فتح مكه بدون معجر شدند مانند زنان آنحضرت در روز طفوف "كربلا"،
78 -اى امتى كه بقتل هدايت كننده گانش بازگشت، آيا كسى شما را به كشتن آنان راهنمائى كرد،
79 - يا كدام شيطان شما را به پرتگاه بدكارى فرستاد تا اينكه گمراه شديد و ريسمان عقل شما را از هم گسيخت،
80 - بد جزائى به احمد "پيامبر گرامى" داديد درباره خاندانش در روز طف،
81 - اگر خوشنودشدى به خدعه اى كه پنهان كرده در كشتن حسين هر آينه گيجى تو را فرا گرفته است،
82 - در غنيمت گرفتن تو ملك و زعامت فرزند فاطمه را، تو را كفايت نمى كند اگر روزى كفايت كننده بود،
83 - درد و آه بر جسمى كه در صحرا افكنده شده و تيزى شمشيرهاى شماآنرا اين رو و آن رو مى كند،
84 - دردا بر آن گونه هاى خون آلودى كه سفهاى شما آن را پاره مى كنند،
85 - دردا بر آل تو اى پيامبرخدا كه در دست طغات گرفتار و گريه و زارى مى كنند،
86 - بعضى ندبه مى كنند و بعضى بيمناك و در اسارت هر معاند گنهكارى بسر مى برند،
87 - بخدا سوگند اى زينب تو را فراموش نمى كنم در حالتيكه دشمنان گوشه دامنت را برطرف خود مى كشند،
88 - فراموش نمى كنم بخدا سوگند صورتت را كه دستت با آستين آن را پوشاند،
89 - هنگامى كه خواستند تو را به اسارت بگيرند پدرت را خواندى و پس از او برادرت را،
90 - دردا براى زارى كردن تو بجهت برادرت در حالتيكه اعضايش مجروح و در حال جان كندن تو را مى ديد،
91 - او را مى خواندى ازدرد و بيچارگى و چقدر بر وى سخت گذشت كه نمى توانست تو را پاسخ گويد،
92 - بخدا سوگند اگر پيامبر اكرم و پدرت در عرصه كربلا روزى تو را مى ديدند،
93 - تو را هتك نمى توانستند بكنند وريسمانهاى خيمه تو را نمى توانستند پاره كنند،
95 - از براى كشته شده كه ظلم بدو شده گريه كن آنكه براى او ملائكها درافلاك گريستند،
96 - سوگند ياد كردى اى نفس حسين كه در هنگام امتحان بلا را با صبر تحمل كنى،
97 - اگر جدت در طفوف مى ديد كه بر خاكها گونه هايت خاك آلوده بود،
98 - اختيار نمى كرد كه بر زمين هموار راه روى و سم ستوران تو را پايمان كنند،
99 - يا اگر پدرت وصى پيامبر تو را روزى در كربلا روى آن رمل ها مى ديد،
100 - خود را فداى تو مى نمود و آرزو داشت كه از تنگ ناى دام آزادت كند،
101 - آزردند تورا چون ديدند از همه برترى، آه از جنايتى كه بر تو روا داشتند،
102 - تو آفتابى بودى كه بنورت روشنائى طلبيده مى شد و تو بر افلاك برترى،
103 - تو پناه گاه بودى كه بتو پناه مى برد هر بيمناكى و تو درياى گوارائى بودى كه پيش از درخواست از تو سيراب مى كردى،
104 - به جسم تو گرمى خاك آسيبى نمى رساند چون خاك قبرت از مشك مى باشد،
105 - اگر از فرات و آشاميدن آب آن محروم شدى از رحيق گوارا تشنگى تو مرتفع مى شود،
106 - اگر از نعيم فانى دنيا محروم شدى نعمتهاى دار بقا براى تو چند برابر شد،
107 - اگر زنان پاك سيرت "آل رسول" براى تو گريستند از وحشت حور العين براى لقاى تو خنداق شدند، 108 - ميانه روز گلگون لباس نشدى مگر اينكه شبانگاه سبز پيراهن بودى،
109 - مرا رنج مى دهد آرزوى اينكه نتوانستم در طف از جمله شهداى راه تو باشم،
110 - تا اينكه تيزى دم شمشير را عوض تو بجان قبول كنم و فداى تو شوم در هنگامى كه يارانت كم بودند،
111 - اگر پس از درگذشت تو فاصله بين ما بسيار شده و سعادت نداشتم كه تو را كمك و يارى كنم،
112 - براى تو گريه مى كنم آنچه بتوانم با اندوهى كه يادآور باشد عجائبى كه بسر تو آمد.113 - با زبان گويا كه سخت تر از هر لشكر باشد بر دشمنانت فضائلت را بيان مى كنم،
114 - من محققا مى دانم كه در آخرت سعيد خواهم بود با قبول ولايت تو،
115 - و همچنين ولايت جدت و مادرت بتول و پدرت حيدر و نه نجيب از فرزندانت
116 - گروهى كه در معاد توكل من بر آنهاست و از اسارت شديد آزاد مى شوم،
117 - خوش باشد بنده شما "على "ع"" به اين فوزى كه نصيبش شده و در بهشت برين در سايه شما باشد،
118 - خدا بر تو درود فرستاد تا هنگامى كه ملائكه قدس در اطراف قرار گاه شما طواف مى كنند،