ترجمه الغدیر جلد 12

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 12

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اينكه شتاب كند جغد در شاهين اگر پيروز شود پيروز شدنى و نه شيريرا كه بزغاله او را غافل گير كند.

نه چنين فكرى نميكردم و خيال نميكردم دريائى از تشنگى بميرد و حال آنكه از آن آبيارى به تندرستان اتصال داشت.

پس ايكاش چشم تو بعد از محجوب شدن ما رااسير ميديد كه اشرار و فرو مايگان مارا ميكشند.

ما را سير ميدادند بر شتران بى جحاز و راننده شتران نه مدارا ميكرد و نه مهلت ميداد.

پس ايكاش نديده بودى كوفه را و ما را نميديدى كه با سرعت بسوى ابن زيادلئيم با خوارى ميبرند.

آيا سبط پيامبر تشنه لب كشته شود و از خون اوشمشيرها و گل هاى پژمرده زمين سيراب شوند.

و روى خاك منزل نمود بدون غسل و كفن ولى براى او از خون گلو غسل بود.

و اسير شدند بزمين داغ كربلا زنان او و در جلوى زنان بنى اميه پرده ها آويخته بود.

قسم ميخورم بخدا و پيامبر هادى و بشير و خانه خدا كه طواف آن نمايند پا برهنه و با نعلين.

اگر اولى ها پيمان وصى را نشكسته بودند و از قديم اولى ستم نكرده بود.

قومى فرزندان على "ع" را شديدا منع نكرده بودند از آبشخوارهائى كه تشنگان بان سيراب ميشوند.

اى رفيق من طواف بده مرا هرگاه بكربلا آمدى بر اين قبرها و
نشانه هائى اى مرد.

و گريه كن بر اين ماه هائى كه در خاك غروب كرده بعد از كمالش كه نورشان تاريكى ها رافرا ميگرفت.

و گريه كن لبهائى را كه از تشنگى تر نشدند ولى بر آنها از جريان خون ترى و رطوبت بود.

اى آل احمد اى كشتيهاى نجات و كسانيكه بعد از پروردگار عرش بر ايشان اعتماد دارم.

و حق شماست كه ماه محرم بر من طلوع نكند مگر آنكه مرا چشمانى باشد كه به بيخوابى سرمه شود.

و طلوع نكند بما مگر آنكه از مژگانم اشك در گونه ام شروع و چون باران تند جارى باشد.

براى اندوه و مواسات با شما و براى مملوك و غلام بخلى در ريختن اشك بر مالكينش نباشد.

پس اگر يارى من از شما فوت شد پس مدح و ثناى من به بزرگى شما همواره ما داميكه زنده باشم متصل است.

پس پيشكش شما از "على "ع"" بنده غلام شما اين قصيده ممتازيكه مدح و غزل دلپذير است.

رقيق و روانست پس معنائى نيكو و روان دارد كه شيبه نيست بهفت قصيده طولانى.

من آنرا مهيا كردم براى اينكه سپرى باشداز سوزش آتش بر افروخته و بان اميدوارم بهشتى را كه جوى هايش عسل است.

درود خدا بر شما باد ماداميكه بلبلى بر گلى از خوشى نغمه سرائى كندو شب بر جهان پرده تاريكى افكند.

/ 169