ترجمه الغدیر جلد 12

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 12

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

رعايت كرد خدا را در ايامى در سايه جنابش و ما در سمت شرقى اثيل منزل كرده بوديم.
شبهائى كه نه برگشت بهار پژمرده گى آنرا برطرف ميكرد و نه برگشت بمنزل رفع خستگى مينمود.

بان حال عشق ميورزيدم و بادصبا هم براى من مساعد بود و دشوارى عشق را آسان و پيش من آرام بود.

و هنگاميكه ما در طى بوديم و نبود چشم وعده اى از ديدار و ديده اقبال هم خسته و فرسوده نبود.

ما ميخوابيديم و غير از عفت و پاكدامنى شعارى نداشتيم و براى ايمنى از سخن چين بر من پرده بود.

مثل دو روحيكه در يك جسم پر وفاى پاكدامنى اقامت كنند و فرزندان عفيف و نجيب بسيار اندكند.

تا آنكه اعلان بجدائى كرد گروه شما و جمع كرد شما را جدى خوان و قصد نمود رهنمائى را.

از من تقاضاى عشق درخواست رهنموئى كرد پس نيست براى گمراه آن گوينده اى و نه از آن خطائى كه مرتكب شده نگاه دارنده اى.

پس كافيست مرا وقتيكه ستم نمود بشما دورى از منزل علاج ناتوانى را كه نزديك نيست برگردد.

ميخواهم از باد تند صبا شفاء بيماريم را و عجيب است كه بيمارى شفاء دهد بيمارى را.

شايد باد صبا اگر منزل دور يا نزديك باشد مانند شما باشد يا از تو در مثال كمياب تر.

درود ميگويم ابر را اگر از ناحيه زمين شما عبور كند و بصداق كردن داراى رعد و برق باشد.
مرورميكند در شب بما آرام آرام بباريدنش كه سيراب ميكند تشنه با شفا ميدهد بيماريرا.

شبانه سير ميكندآن ابر و برق ميزند لبهاى آن بارامى مثل اينكه نزد من آب دهان تو بدل از آنست.

و ايجاد كرد شمال گودال مرا از تو تكاملى كه شايد آن براى وامانده باد شمال باد خنكى باشد.

آيا قلب من متهم است در از بين سرگرميها و آيا اهل تهامه كسى در قافله هست كه بر نگردد.

آيا مغرور ميكند تو را كه من پنهان كننده ام ازتو سوز و گدازى را كه براى آن درد و ناراحتيست ميان پهلوهايم.

پس خيال نكن كه من فراموش كردم عهد و پيمان شما را ولى صبر من اى اميم نيكوست.

اعتماد من بدوست من است كه ترك نميكند دوستش را بخيانتى و منصرف نميكند او را از تو ملامت كنى

نيكو هستند دوستانيكه ناراحت نميكنند دوست خود را ظاهر شود در كناردوست دوستى.

اخلاق او بكارهاى نيكو شايسته است و هر نيكو سرشتى بنيكوئى زيباست.

آرايش ميدهد سخنان راست از او افعال او را و هر سخن رانى نزد توفعال نيست.

ديده گان خود را ميبست وقتيكه زنهاى سفيد پوست زيبائى ميديد كه در رفتن در لباسهاى خود قامتهايشان بسمت راست و چپ مايل شده و تلو تلو ميخوردند.

پس در چشمان اونسبت بديدن زنها كوتاهى و در دست او از
احسان مكرمتها بسط يد و دراز دستى بود.

آگاه باش: قسم بعفتيكه آنرا آلوده دامن نكرده و قسم بود از گلايه كه زايل كننده آنرا از بين نه برده اوست.

هر اينه تو براى قلب من هر جا باشى موجب مسرت و خوشحالى هستى و گراميترين كسى هستى نزد من كه از او خواسته شود.

كوتاه ميكند آرزوى مرا دورى و قهر تو و اميد من بتو ارزوى مرا زنده نموده پس طولانى و دراز ميشود.

/ 169