لفظ دو شيخ:
ما متعه ميكرديم با رسول خدا صلى الله عليه وآله و درباره آن قران نازل شده، پس هر آينه گفت مردى بارى خودش آنچهخواست."سنن كبرى ج 5 ص 20"
لفظ نسائى:
بدرستيكه رسول خدا صلى الله عليه و آله متعه حج نمود و ما هم باو متعه نموديم.گوينده اى در آن براى خودش گفت"تحريم كرد"آنرا در سننش ج 5 ص 155 نقل كرده و احمد در مسندش ج 4 ص 436 نزديك بلفظ مسلم كوتاه بدون ذيل آورده است.و در لفظ اسماعيلى: ما با رسول خدا صلى الله عليه و آله متعه كرديم و در آن قران نازل شد و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله هم ما را منع نكرد.2 - از ابى موسى: نقل شده كه او فتوا بمتعه ميداد پس مردى باو گفت: آرام باش به برخى از فتوايت، پس بدرستيكه تو نميدانى اميرالمومنين چه بوجود آورد در مناسك و آئين حج بعد تو تا آنكه او را ديدم و سئوال كردم از او، پس عمر گفت: من ميدانم كه پيامبر و اصحابش متعه كردند در حج "از زنانشان كامياب شدند" و لكن من كراهت داشتم كه مردم باز نانشان در سايه درخت اراك عروسى و آميزش كنند آنگاه حركت كنند در حج در حاليكه از سرهايشان آب ميچكد"يعنى آب غسل".
مدارك كتاب:
مسلم در صحيح خود ج 1 ص 472 و ابن ماجه در سننش ج 2 ص 229، و احمد در مسندش ج 1 ص 50 و بيهقى در سننش ج 5ص 20 و نسائى در سننش ج 5 ص 153 و در تيسير الوصول ج 1 ص 288، وشرح موطاء زرقانى ج 2 ص 179 موجود است.3 - از مطرف از عمران بن حصين نقل شده: گويد من براستى تو را حديث ميگويم بحديثى در امروز كه خدا تو رابان سود دهد بعد از امروز، بدانكه رسول خدا صلى الله عليه و آله را گروهى از خاندانش در مدت ده سال عمره رفتند "و متعه نمودند در حج" پس آيه اى نازل نشد كه آنرا نسخ و باطل كند و خود آنحضرت نهى نكرد از آن تا آنكه از دنيا رفت هر كسى بعد از او اظهار عقيده اى كرد آنطور كه ميخواست كه نظر دهد.و در لفظ ديگر مسلم: مردى اظهار عقيده كرد بنظر و راى خودش آنطور كه ميخواست، يعنى عمر.و در لفظ ابن ماجه: و نهى نكرد از آن رسول خدا صلى الله عليه و آله و نسخ آنهم نازل نشد بعد از آن مردى براى خودش آنچه ميخواست بگويد، گفت.صحيح مسلم ج 1 ص 474، سنن ابن ماجه ج 2 ص 229 مسند احمد ج ط ص 434، سنن كبرى ج 4 ص 344، فتح البارى ج3 ص 338.
صورت ديگر:
از مطرف گفت عمران بن حصين بمن گفت: من تو را حديث گويم حديثى كه شايد خدا تو را بسبب آن سودى بخشد، بدرستيكه رسول خدا صلى الله عليه و آله جمع كرد بين حج و عمره سپس نهى از آن نكرد تا از دنيا رفت و درباره آن آيه اى از قران نازل نشد كه آنرا تحريم كند و اين مسلم بود براى من تا آنكه داغ شدم و سوختم پس ولكردم سپس داغى را رها كردم پس دوباره برگشت.و در لفظ دارمى: است كه متعه در كتاب خدا حلالست پيامبر از آن نهى نكرد و آيه اى درباره منع آن نازل نشد، مردى براى خودش آنچه ميخواست گفت.صحيح مسلم ج 1 ص 474،سنن دارمى ج 2 ص35.