صورت سوم:
از مطرف گويد: عمران بن حصين فرستاد بسوى من در بيماريكه در آن ازدنيا رفت، پس بمن گفت من بتو حديث ميگويم باحاديثى كه شايد خداوند بسبب آنها بعد از من بتو نفعى بخشيد پس اگر زنده ماندم آنرا بر من كتمان كن و اگر مردم پس اگر خواستى آنرا بازگو كن كه آن بر من مسلم است.و بدان كه پيامبر خدا صلى الله عليه و آله جمع كرد بين حج و عمره را پس درباره آن كتاب خدا نازل شد و پيامبر خدا صلى الله عليه و آله از آن نهى نكرد، مردى در آن آنچه ميخواست براى خودش گفت.صحيح مسلم ج 1 ص 474، مسند احمد ج 4 ص 428، سنن نسائى ج 5 ص 149.4 - از محمد بن عبد الله بن نوفل گفت: شنيدم ساليكه معاويه حج كرد سئوال ميكرد سعد بن مالك را چه ميگوئى تمتع عمره را بحج گفت: خوب نيكوئى است، پس گفت: عمر بود كه منع ميكرد از آن پس تو از عمر بهترى، گفت: عمر بهتر از من بود ولى پيامبر صلى الله عليه و آله تمتع بحج نمود و او بهتر از عمر بود."سنن دارمى ج 2 ص 35"5 - از محمد بن عبد الله روايت شده: كه شنيد سعدبن ابى وقاص و ضحاك بن قيس در ساليكه معاويه بن ابى سفيان حج كرد آنها گفتگو درباره تمتع عمر بحج ميكردند پس ضحاك گفت: اين كار را نميكند كسى مگر آنكه نادان باشد امر خداى تعالى را پس سعد گفت چه اندازه بد گفتى اى پسر برادرم، ضحاك گفت: پس بدرستيكه عمر بن خطاب نهى از اين كرد.سعد گفت: رسول خدا صلى الله عليه و آله اين كار را كرد و ما هم با آنحضرت تمتع بحج نموديم.
مدارك اين حديث:
موطاء مالك ج 1 ص 148، كتاب ام شافعى ج 7 ص 199 سنن نسائى ج5 ص 52، صحيح ترمذى ج 1 ص 157، پس گفت: اين حديثى صحيح است احكام القران جصاص ج 1 ص 335، سنن بيهقى ج5 ص 17 تفسير قرطبى ج 2 ص 365 و گفت: اين حديث صحيح است.زاد المعاد ابن قيم ص 84 و ياد نموده صحيح دانستن ترمذى آنرا، مواهب اللدينه قسطلانى، شرح مواهب زرقانى ج 8 ص 153.6 - از سالم روايت شده كه گفت: من نشسته بودم با پسر عمر در مسجد كه مردى از اهل شام آمد.پس از او پرسيد از تمتع عمره را بحج، پس پسر عمر گفت: خوب زيباست.گفت: پدرت بود كه از آن نهى ميكرد، پس گفت: واى بر تو اگر باباى من از آن نهى ميكرد اما رسول خدا صلى الله عليه و آله آنرا مينمود و بان امر ميفرمود،آيا بگفته پدرم عمل كنم يا بفرمان پيامبر خدا صلى الله عليه و آله بلندشوبرو از پيش من.