ترجمه الغدیر جلد 12

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 12

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و اعتماد برقول باينكه حرام شراب مست كننده است و آنچه پيش از مست شدن باشد حلال است محقيقين آنرا رد كرده اند چنانچه مصنف رحمه الله تعالى"يعنى نسائى"هم آنرا رد كرده است.

و درتفسير طبرى ج 2 ص 104 از قتاده روايت شده: كه حرمت شراب در آيه سوره مائده آمده چه قليلش و چه كثيرش آنچه مستى آورد يا مستى نياورد، و عبد بن حميد آنرا نقل كرده چنانچه در "الدرالمنثور" ج 2 ص 316 موجود است.

ابوحنيفه نقل كرده باسنادش از رسول خدا صلى الله عليه و آله قول آنحضرت را،شراب حرام شده براى خودش قليل آن و كثير آن اندك و زياد آن و مست كننده از هر مشروبى.

م- و خطيب آنرا در تاريخ بغداد ج 3 ص 190 روايت كرده ازابن عباس و لفظ آن اينست: " حرمت الخمر بعينها قليلها و كثيرها و المسر من كل شراب " شراب خودش ذاتا حرام است كم آن و زياد آن و مست كننده از هر مشروبى "حرام است".

وعمر البته حلال كرد شراب را وقتيكه پخته شود و دو سومش برود و چون وارد شام شد باو شكايت كردند بيمارى وباء زمين را تا آنكه گفتند: آيا براى تو رواست كه قرار دهى براى خودت از اين شراب چيزيكه مستى نياورد، گفت: بلى، آنرا به پزيد و طبخ كنيدتا آنكه دو سومش برود و يك سومش بماند پس امر كرد عمر ايشانرا كه از آن بنوشند و نوشت بفرماندارانش اينكه
بمردم بدهيد شرابى را كه دو سومش رفته و يك سومش باقى مانده باشد.

و محمود بن لبيد انصارى گويد: كه عمر بن خطاب هنگاميكه وارد شام شد اهل شام باو شكايت كردند و با زمين و سنگينى آنراو گفتند ما را اصلاح نميكند مگر اين شراب، پس عمر گفت بنوشيد اين عسل را، گفتند عسل ما را اصلاح نميكند، پس مردى از اهل زمين شام گفت آيا براى تو هست كه قرار دهيم براى اين شراب چيزيكه مستى نياورد گفت: آرى، پس آنرا پختند تا دو ثلثش رفت و يك سوم باقى ماند پس براى عمر آوردند پس انگشتش را عمر داخل آن نمود سپس دستش را بلند كرد پس دنبال آن كش آمد، پس گفت: اين شراب است اين مانند شراب شتر است پس دستور داد عمر ايشانرا كه آنرا بنوشند پس عباده بن صامت گفت: حلال كردى آنرا بخدا قسم، پس عمر گفت: نه بخدا قسم، بار خدايا: كه من حلال نميكنم بر ايشان چيزيرا كه تو بر ايشان حرام كردى و حرام نميكنم بر آنها چيزيرا كه تو حرام كردى، امام مالكى ها آنرا در موطاء ج 2 ص 180 در جامع تحريم شراب نقل كرده.

پس حج نمود ابو مسلم خولانى و داخل بر عايشه همسر پيامبر صلى الله عليه و آله شد و شروع كرد عايشه از او سئوال كردن از شام و از سردى زمين آن پس ابو مسلم او را پاسخ ميداد، پس عايشه
گفت چگونه بر سرماى آنجا تحمل ميكنيد، پس گفت اى مادر مومنين آنها شرابى كه مخصوص آنهاست مينوشند كه بآن طلاء ميگويند، پس عايشه گفت راست گفت خدا و حبيب من تبليغ كرد، شنيدم حبيبم رسول خداصلى الله عليه و آله ميفرمود: بدرستيكه مردمى از امت من شراب مينوشند و اسم ديگرى بر آن ميگذارند.

م- و فرمود آنحضرت صلى الله عليه و آله: بزودى بعد از من امتحان و آزمايش ميشوند باموالشان و منت ميگذارند بدينشان بر پروردگارشان و آرزو ميكنند رحمت خدا را و ايمن ميشوند غضب او را و حلال ميكنند حرام او را بشبهات دروغى و هواهاى نفسانى و ندانستگى، پس حلال ميكنند شراب رابنام نبيذ "آب انگور و كشمش" و پول حرام و نامشروع و رشوه را باسم هديه و پيشكشى و ربا را بنام معامله "نهج البلاغه ج 2 ص 65".

و از ابن عباس از طلاء و شراب پرسيدند، پس گفت: وچيست اين طلاء كه شما از من ميپرسيد، پس براى من بيان كنيد چيزيرا كه ازمن سئوال ميكنيد، گفتند: آن انگور است كه ميفشرند آنگاه ميپذند آنگاه آنرا در دنان ميريزند، گفت دنان " خمره " چى، گفتند: ظرفهائى قير اندود است، گفت: قير اندود است گفتند: بلى، نگفت: آيا مست ميكند،گفتند: هر گاه زياد از آن بنوشد مست ميكند گفت: پس بلى مسكرى حرام است.
و پيش از همه اينها قول و گفته رسول خدا صلى الله عليه و آله است: " اجتنب كل مسكريتش قليله و كثيره " دورى كن هر مسكريرا كه مستى و "ناشگى" مياورد از كم و زياد آن، نسائى آنرا در سننش ج 8 ص 324 نقل كرده و ابى ربيع در تيسير الوصول ج 2ص 172 از او حكايت نموده است.

اين آراء و اجتهاداتى است كه از نواحى پراكنده در باب مشروبات جمع آورى شده و اختصاص بخليفه دارد كه مساعد با آن نيست دليلهاى شرعيه از كتاب و سنت بلكه آن فتنه و آزمايشى است و لكن بيشتر ايشان نميدانند.

/ 169