ترجمه الغدیر جلد 12
لطفا منتظر باشید ...
حديث بگو، گفت عمر... ما را نهى كرد.
و در لفظ ابى عمر: قرظه گفت: پس بعد از آن من حديثى از رسول خدا صلى الله عليه و آله نقل نكردم.
و در لفظ طبرى: عمر بود كه ميگفت: قرآن را مجرد كنيد و آنرا تفسير نكنيد و كم كنيد روايت از رسول خدا را و من شريك شمايم.
م- چون ابو موسى را بعراق فرستاد باو گفت: تو ميروى بسوى مردميكه براى ايشان در مساجدشان زمزمه اى بقران مانند زمزمه زنبور عسل است پس آنها را بهمان حالشان واگذار و مشغولشان باحاديث نكن و من در اين موضوع شريك توام، ابن كثير ياد كرده اين را در تاريخش ج 8 ص 107 و گفته: اين منع از حديث معروف از عمر است.
و طبرانى نقل كرده از ابراهيم بن عبد الرحمن كه عمر حبس كرد سه نفر را:
1 - ابن مسعود،
2 - و ابو درداء،
3 - ابو مسعود انصارى را پس بايشان گفت شما زياد كرديد حديث از رسول خدا صلى الله عليه و آله را ايشانرا زندانى نمود تا هلاك شد. و در لفظ حاكم در مستدرك ج 1 ص 110:
كه عمر بن خطاب بابن مسعود و ابو درداء و ابوذر گفت چيست اين حديث از رسول خداصلى الله عليه و آله، و گمان ميكنم كه او ايشانرا در مدينه حبس كرد تا آنكه كشته شد.
و در لفظ جمال الدين حنفى است:
كه عمر حبس كرد ابو مسعود و ابو درداء و ابوذر را تا آنكه هلاك شد، و گفت: چى اين حديث از رسول خدا صلى الله عليه و آله، سپس گفت: و از آنچه نيز از اوروايت شده اينست كه عمر بابن مسعود وابوذر گفت: اين حديث چيست، گفت: خيال ميكنم كه حبس كرد ايشانرا تا آنكه كشته شد، پس گفت: و همينطور معامله كرد با ابو موسى اشعرى يعنى او را هم زندانى نمود براى نقل حديث از رسول خدا صلى الله عليه و آله با اينكه نزد او عادل بود "المعتصر ج 1ص 459".
و عمر بابى هريره گفت: هرآينه البته بايد ترك كنى حديث از رسول خدا صلى الله عليه و آله را يا آنكه تو را تبعيد بزمين دوس خواهم كرد.
م- و بكعب الاحبار گفت: بايدترك كنى حديث گفتن از اول "يعنى رسول خدا ص" يا آنكه تو را ملحق ميكنم بزمين بوزينه گان "تاريخ ابن كثير ج 8 ص 106".
و ذهبى در تذكره ج 1 ص 7 نقل كرده از ابى سلمه گويد: گفتم بابى هريره آيا در زمان عمر هم اينطور حديث ميكردى، گفت: اگر در زمان عمر حديث ميگفتم مانند آنچه كه براى شما حديث ميگويم هر آينه با شلاق كشنده اش ميزد.