ترجمه الغدیر جلد 12
لطفا منتظر باشید ...
دليل كسيكه متعه نكاح و عقد موقت را جايز ميداند، و برخى ازايشان در مقام اثبات نسبت جواز بعمران بن حصين ياد نموده اند.
تفسير ثعلبى، تفسير فخر رازى ج 3 ص 200 و 202، تفسير ابى حيان ج 3 ص 218، تفسير نيشابورى.
12 -از نافع از عبد الله بن عمر روايت شده: كه از او پرسيدند از صيغه كردن زنها، پس گفت حرام است اما محققا اگر عمر بن خطاب كسى را در صيغه گرفتن ميگرفت هر آينه او را سنگباران ميكرد.
13 -عمر... بود كه ميگفت: قسم بخدا نياورند مرديرا نزد من كه متعه را روا و جايز بداند مگر آنكه او را سنگسار كنم.
14 - از ابى سعيدخدرى و جابر بن عبد الله انصارى گفتند ما تا نيمى از خلافت عمر صيغه ميكرديم تا آنكه عمر مردم را منع كرداز آن در كار عمرو بن حريث.
م- و ابن رشد آنرا نقل كرده در بدايه المجتهد ج 3 ص 58 از جابر بلفظ: اينكه ما صيغه ميكرديم در زمان رسول خدا صلى الله عليه و آله و ابى بكر ونيمى از خلافت عمر سپس عمر مردم را نهى كرد از آن.
15 - از ايوب روايت شده كه عروه بابن عباس گفت: آيا از خدا نميترسى كه رخصت را اجازه ميدهى در متعه، پس ابن عباس گفت اى عريه برو از مادرت به پرس، پس عروه گفت اما ابوبكر و عمر صيغه و متعه نكردند، پس ابن عباس گفت بخدا قسم نميبينم شما را كه دست از نهى و منعتان برداريد تا آنكه خداوند شما را عذاب كند ما شما را از پيامبر صلى الله عليه و آله حديث ميگوئيم و شما ما را از ابوبكر و عمر خبر ميدهيد.
حواله دادن ابن عباس فصل داورى را بر مادر عروه بن زبير اسماء دختر ابوبكربراى اين بود كه زبير او را صيغه كرده بود و او عبد الله بن زبير را براى از زائيده بود.
راغب در كتاب محاضرات ج 2 ص 94 گويد عبد الله بن زبير سرزنش و ملامت كرد عبد الله بن عباس را بحلال دانستن صيغه پس ابن عباس باو گفت برو از مادرت به پرس چگونه منقل بخور و آتش روشن شد بين او و بين پدرت زبير، پس او را سئوال كرد، پس گفت من تو را نزائيدم مگر در صيغه بودن بپدرت.
و ابن عباس گفت اول منقليكه روشن شد در متعه منقل آل زبير بود.
مسلم در صحيح خود ج 1 ص 354، از مسلم القرى نقل كرده كه گفت: پرسيدم از ابن عباس از متعه حج پس رخصت داد در آن وبود ابن زبير كه نهى از آن ميكرد، پس ابن عباس گفت: اين مادر پسر زبيراست كه حديث ميكند كه رسول خدا صلى الله عليه و آله در آن رخصت داد پس برويد بر او وارد شويد و از او به پرسيد، گويد: پس ما داخل بر او شديم پس برخورد كرديم بزن چاق كور، پس گفت رسول خدا صلى الله عليه و آله رخصت در آن داد.
مسلم باين عبارت آنرا از دو طريق نقل كرده سپس گفته:پس اما عبد الرحمن در حديث او"متعه" است و نگفته "متعه حج" و اما ابن جعفر پس گفت: شعبه گويد: مسلم "يعنى القرى" گويد نميدانم منظورش متعه حج بود يا متعه زنان.
ومتعه اگرچه اطلاق شده در لفظ عبد الرحمن و نميدانم مسلم كدام يك از دومتعه است آن اما ابو داود طيالسى نقل كرده در مسندش ص 227، از مسلم القرى كه گفت: ما وارد شديم بر اسماء دخترابى بكر پس از او پرسيديم از متعه و صيغه كردن زنها، پس گفت اين كار را ما در زمان رسول خدا صلى الله عليه واله كرديم.
بلى در آنچه كه احمد در مسندش ج 4 ص 348 نقل كرده "متعه حج" است، روايت كرده آنرا از طريق شعبه و شنيده بوده حكايت آنرا از مسلم مردد بودن او را و شايد بعد از اين آنرا مقيد كرده به "نميدانم كه صيغه مقصودش بوده يا متعه حج" براى حفظ كردن بزرگوارى پسر زبير و مخفى مانند بر خواننده كه آن "مدعى خلافت" فرزند صيغه بوده است.
م-
16 - ابن كلبى نقل كرده كه سلمه بن اميه بن خلف جمى كامياب شد از سلمى كنيز حكيم بن اميه بن اوقص اسلمى "يعنى او را صيغه كرد" پس براى او فرزندى زائيد پس سلمه او را انكار كرد پس بگوش عمر رسيد.پس متعه و صيغه را نهى كرد.و نيز روايت شده كه سلمه استمتاع كرد كامجوئى كرد بزنى "بصيغه كردن" پس اين خبر بعمررسيد پس او را تهديد كرد.
"اصابه ج2 ص 63"