ترجمه الغدیر جلد 12

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 12

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

6 - بدرستيكه از چيزهائيكه خليفه اختيار كرده و برگزيده از القاب و كناء عرب: ابو مره است و حال آنكه گذشت كه رسول خدا صلى الله عليه و آله نهى فرمود از نام گذارى بمره، مضافا بر اينكه
ابو مره كنيه و لقب ابليس و شيطانست چنانچه در كتب تواريخ و لغات آمده.

و بعضى گفته اند كه شيطان ملقب بابو مره شد براى آنكه دخترى بنام مره داشت و پيامبر صلى الله عليه و آله منع فرمود از نام گذارى بحيات و فرمود: كه حيات شيطانست.

و ابو داود در سننش ج 2 ص 308 نقل كرده از مسروق كه گفت: ملاقات كردم عمر بن خطاب... را پس گفت تو كيستى: گفتم: مسروق بن اجدع، پس عمر گفت: شنيدم كه رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: اجدع شيطانست، پس گويا اينكه او فراموش كرده بود وقتيكه دستور داد كه كنيه ولقب ابو مره گذارده شود يا نميدانست كه ابو مره لقب شيطانست يا براى او راى و اجتهادى برابر راى پيامبر اسلام است. و الله اعلم.

و همينطور لقب و كنيه ابى حنظله كه ابن قيم حنظله را از زشت ترين اسماء شمرده چنانچه در زاد المعاد ج 1 ص 260 گفته است.

7 - تصور و خيال او كه ذى القرنين از نامهاى فرشتگانست و از خاطر او رفته و دور شده كه ذى القرنين جوانى رومى بود كه خدا باو شاهى و سلطنت داد چنانچه طبرى آنرا نقل كرده و در روايت صحيحى از امير المومنين عليه السلام آمده كه او مردى بود خدا را دوست ميداشت پس خدا هم او را دوست داشت و براى خدا
نصيحت كرد و خدا هم خير او را خواست نه پيامبر بود و نه فرشته

و درقرآن كريم آيت سودمنديست در ذكر ذى القرنين مثل اينكه آنها همگى از ياد خليفه رفته و بر او مخفى شده نام گذارى رسول خدا صلى الله عليه و آله، امير المومنين على عليه السلام را به ذى القرنين كه در ملاء عام و حضورهمه مردم فرمود: " يا ايها الناس اوصيكم بحب دى قرنيها اخى و ابن عمى على بن ابيطالب فانه لا يحبه الا مومن و لا يبغضه الا منافق من احبه فقد احبنى و من ابغضه فقد ابغضنى " آى مردم من شما را سفارش و توصيه ميكنم بدوستى ذى القرنين برادرم و پسر عمويم على بن ابيطالب پس بدرستيكه او را دوست نميدارد مگر مومن و دشمن نميدارد مگر منافق كسيكه او را دوست دارد مرا دوست داشته و هركس او را دشمن بدارد مرا دشمن داشته است.

و بعلى عليه السلام فرمود: بدرستيكه براى تو در بهشت خانه ايست، و كنز "گنج" هم روايت شده، و تو صاحب دو قرن آنى و شارحين حديث گفته اند: يعنى صاحب دو طرف بهشت هستى و ملك و مساحت آن بزرگ تر است و سير ميكنى تمام بهشت را چنان چه ذو القرنين تمام زمين را سير كرد يا صاحب دو قرن است پس امه ضمير و حذف شده از ظاهر كلام هر چند كه جلوتر ذكر آن نشده مثل قول خداى تعالى: حتى توارت بالحجاب تا آنكه پنهان در
پشت پرده شد قصد نمود خورشيد را و يادى در ظاهر از آن نشده ابو عبيد گويد: و من اين تفسيردوم را برگزيدم بر اول.

گويند: و روايت شده از على رضى الله عنه كه آنحضرت يادى از ذى القرنين كرده و فرمود: او خويشان خود را بعباده خداى تعالى دعوت كرد پس دو ضربت بر جلوى سر از زدند و در ميان شما مانند اوست، و ما ميبينيم كه مقصود آنحضرت خودش بود يعنى من دعوت بحق ميكنم تا آنكه بر سرم دو ضربت ميزنند كه شهادت من در آنست.

يا صاحب دو كوه آن حسن "ع" و حسين "ع" دوسبط و نوه رسول خدا صلى الله عليه و آله، و اين ثعلب روايت شده.

يا صاحب دو شكاف و شكستگى در دو جلوى سرمباركش يكى از عمرو بن عبدود در روز خندق و دومى از ابن ملجم لعنت الله عليه و ابو عبيد گويد و اين صحيح ترين چيزيست كه گفته اند ا ه

و بعد مخفى ماندن آنچه در قرآن و سنت است بر خليفه ما را نميرسد كه او را مواخذه بجهل و نادانى كنيم بشعر شعراء و مردان دوره جاهليت و حال آنكه ذو القرنين در شعر امرء و القيس و اوس بن حجر و طرفه بن عبد ياد شده.

/ 169