ترجمه الغدیر جلد 12
لطفا منتظر باشید ...
و ابن حجردر اصابه ج 3 ص 72 ياد كرده كلام ابى عمر را و گفته عبد الرزاق نقل كرده قصه طولانى را از معمر بسند مذكور و آن صحيح است.
و طبرى در تاريخ خود ج4 ص 150 گويد و ابن اثير در كامل ج 2ص 207 و ابن كثير در تاريخ خود ج 7 ص48 و در اين سال "سال 14" عمر بن خطاب پسرش و جماعتى را در شراب خوارى زد شلاق زد.
امينى"رزقنا الله شفاعته" گويد: كلام واشكال بر اين مسئله از چندين جهت واقع ميشود، چونكه حد كفاره و پاك كننده است پس با او بر محدود و حد خورده بعدا گناهى باقى نميماند كه دوباره بر او حد خورده شود و اين در سنت شريفه شده است.
1 - از خزيمه بن ثابت مرفوعا روايت شده: از پيامبر ص كه كسيكه بر او حد جارى شد اين گناه او بخشيده و آمرزيده شود.
و در عبارت ديگر: كسيكه گناهى مرتكب شود پس بر او حد اين گناه جارى شود آن كفاره اوست.
2 - از عباده بن صامت مرفوعا روايت شده: كسيكه از شما حدى بخورد پس تعجيل در عقوبت او شده پس آن كفاره اوست وگرنه كار او با خداست.
و در تعبير ديگرى براى اوست: كسيكه از شما مرتكب كارى شود از آنچه خدا از آن نهى نموده پس بر او اقامه حد شود پس آن كفاره اوست و كسيكه حد از او تاخير افتد و اقامه بر او نشودپس كار او با خداست اگر خواست عذاب كند و اگر خواست بر او ببخشد.
و در عبارت سوم از او: كسيكه چيزى از اين"گناه" مرتكب شود پس عقوبت شود، آن كفاره براى اوست.
3 - و شافعى در حديثى مرفوعا نقل كرده: نميدانى تو شايد حدود نازل شده كه كفاره براى گناهان باشد.
4 - از امير المومنين على عليه السلام روايت شده كه فرمود كسيكه چيزيرا از حدود انجام دهد پس بر او اقامه حد شود پس آن كفاره اوست "سنن بيهقى ج 8 ص 328".
5 - از عبد الرحمن بن ابى ليلى روايت شده: كه على رضى الله عنه بر مردى اقامه حد كرد پس مردم شروع كردند بلعن كردن و بدگوئى از او كردن، پس على عليه السلام فرمود: اما از اين گناهش سئوال نميشود. سنن بيهقى ج 8 ص 329