مكه و ظهور اسلام
مكه يك محيط كوهستانى و صحرايى و يك دره غير قابل كشت بود كه با فعاليت عمرانى، بعد از 1500 سال تقريبا به همان صورت مقارن ظهور اسلام بى حاصل است.
بايد دانست كه مكه از يك نظم اريستوكراسى قبايلى برخوردار بود و يك سازمانى
به نام دارالندوه داشت. اين مجلس كه به عضويت سران قبايل قريش و در جمع از 12 عضو تشكيل مى شد درباره ى نظم سياسى و تجارتى و زيارت بت خانه كه منبع درآمد و بسط نفوذ مكه بود تصميم مى گرفت، بتهايى كه در بت خانه كعبه نگهدارى مى شد گروگانهاى قبايلى بود كه كاروانهاى تجارتى مكه از منطقه آنها مى گذشت.
اطراف مكه تا فاصله ى معينى منطقه حرم، منطقه امنيت مطلق بود- در اين منطقه خونى و خون خواه مصون از تعرض و تجاوز بود.
يك نوع حرم زمانى هم وجود داشت و چهار ماه از سال در سراسر جزيره ميان همه ى قبايل از اقصاى جنوب تا انتهاى شمال امنيت مطلق اعلام مى شد.
ابداع همين نظم حرم كه در دنياى امروز هم نمونه ى كامل ندارد كافى است كه فرض توحش اين قوم را باطل كند. در داخل شهر مكه به غير از سازمان سياسى دارالندوه- پيمانها و قراردادهايى به منظور حفظ نظم و جلوگيرى از تعدى قبايل زورمند وجود داشت كه از آن ميان ''پيمان مطيبان'' و ''پيمان فضول'' معروف است.
اين نظم دقيق داخلى با نظم پيشرفته ترين شهرهاى قديم برابرى مى كرد. در طائف و مدينه هم نظم مدنى وجود داشت. در مدينه كشاورزى، اسلحه سازى، زرگرى، جواهرسازى، صرافى رونق داشت.
طائف از لحاظ نظم و انضباط با مكه رقابت مى كرد و در آنجا يك بت خانه بزرگ به پا بود. در يمن آثارى از يك تمدن قديم وجود داشت، سد معروف مارب كه قرنها پيش از اسلام وجود داشت نمونه اى از رونق تمدن در جنوب بود.
معلقات هفت گانه يعنى هفت قصيده ى معروف كه به شمار زيباترين آثار ادبى عرب پيش از اسلام و مقارن ظهور اسلام است، نشانى از رواج هنر سخن دانى است و درك فهم بلاغت قرآن مى رساند كه اين قوم وحشى و بربر نبوده اند از اينرو قرآن هم به آنها فرمود ''فاتوا بسوره من مثله'' "بقره 23"
تمام دعواها بر سر اين بود كه غالب قبايل شبه جزيره به نظم تجارتى مكه وابسته بودند، و در مكه بتى داشتند و در حلقه ى ايلاف قريش بودند. معلقات كه جزو مفاخر قوم عرب است و به تعبير نظامى عروضى، از خواندن اشعار آن موى بر اندام انسان راست مى شود، تقريبا همه ى قصايد آن به وسيله شاعران قبايل غير شهرى به وجود آمده است.
مكه از جنوب و شمال با مناطق مجاور جزيره تجارت منظم داشت و محور يك
قسمت معتبر از تجارت دنياى آن زمان بود. از راه باب المندب با آفريقاى شرقى مربوط بود. از آنجا غلام، طلا، آبنوس وارد مى كرد و به مناطق ديگر مى فرستاد از راه سواحل خليج فارس با هندوستان مربوط بود و ادويه ى گران بها معامله مى كرد و از راه بنادر مديترانه به روم شرقى و ديگر سواحل مديترانه مى فرستاد، و از اين تجارت تقريبا انحصارى، دويست و سيصد درصد منفعت مى برد. داد و ستد عطر و روغنهاى عطرى براى مصرف داخلى شهر رونق داشت، قسمتى از اين داد و ستدها به دست خواهر ابوجهل معروف انجام مى گرفت. اين تجارت پررونق در داخل مكه رفاهى به وجود آورده بود كه در دنياى آن روز نمونه هاى فراوانى نداشت و از لحاظ تفريح و سرگرمى، مكه شهرتى فوق العاده داشت.
تمام جنگها و مقاومتها در برابر اسلام براى حفظ نظم داخلى مكه و نظم تجارتى در عربستان آن روز بود كه با پيمانها و قراردادها كه قرآن به ايلاف قريش تعبير كرده است به وجود آمده بود.
اين كه نوشته اند اسلام در محيط توحش به وجود آمده بايد تجديدنظر شود و بايد گفت كه اسلام در ميان يك قوم تاجرپيشه هنرور، داراى نظم سياسى به وجود آمده است نه در محيط توحش و بربريت [ با استفاده از كتاب- على ابر مرد تاريخ ص 7 تا 13- ابوالقاسم پاينده. ]