اصول سياست زمامدارى على - زندگانی سیاسی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی سیاسی امام علی (ع) - نسخه متنی

علی علامه حائری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید




اصول سياست زمامدارى على

عدالت

و من ضاق عليه العدل فالجور عليه اضيق [ از سخنان شماره 15 ص 70. ]

در حكومت على، عدالت در راس همه ى كارها است. آنان كه از اجراى عدالت دلتنگ مى شوند يا به خشم مى آيند بايد بدانند كه پرده ى تاريك و سياه ظلم آنها را بيشتر در تنگناهاى جانفرسا قرار خواهد داد.

در دولت من، آنان كه به ناحق به مقامات بالاى جامعه دست يافتند بايد بدانند كه صاحبان حق به جايگاه خود گمارده مى شوند.

در سازمان حكومت على چيزى جز حقيقت راه ندارد، و آنچه تقوى و پرهيزكارى است با ارزش مى باشد و همه بايد آگاه باشند كه تقوى و پرهيزكارى و گناه خطاكارى دو راه حق و باطل است كه اگر حق كم و باطل فزونى يابد نظام اجتماعى پايدار نمى ماند. [ از سخنان 16 ص 72. ]

ظلم و ستم بايد به بند كشيده شود اگر غير از اين باشد بى شك در پيشگاه حق و عدالت مسوول خواهيم بود. [ نامه 18 ص 772. ]

خدا در كمين ستمكاران نشسته و به دقت ناله و زارى مستمندان را گوش مى گيرد،
هر كه بر بندگان خدا ستم كند خداى را به دشمنى خويش برانگيخته است.

هيچ چيز كارى تر از پايدارى بر ستمكارى نيست. آنان كه جامعه را با ستمكارى اداره مى كنند بايد بدانند كه كشورهاى بزرگ بر اثر ستم به ويرانه هايى تبديل شده است. [ عهدنامه اميرالمومنين به مالك ص 918 نهج البلاغه محمدعلى انصارى. ]

مبادا از گفتار به حق و مشورت به عدل با زمامداران خود دورى جوييد، اين از عدالت به دور است.

قضاوت


يكى از امور مهم جامعه دادگسترى است، قاضى بايد دانشمند، خوش حافظه و بى طمع، و در حل و فصل امور قضايى و دعاوى مردم با اراده باشد و احكام الهى را بدون لغزش و خطا اجرا كند.

بر قاضى است كه اگر در حكمى دچار لغزش شد و به ناحق حكمى داد، پس از آن كه به اشتباه خود پى برد به سوى حق بشتابد و بازگشت نمايد.
زندگانى قاضى بايد تامين شود تا نياز به مردم نداشته باشد و راه عذرش بسته گردد.

قاضى بايد مقام و منزلتى كه شايسته قضاوت است داشته باشد تا از كسى نهراسد و حق را بدون بيم و ترس بگويد و زمام تقوى را با قدرت در دست بگيرد.

در دولت ما قاضى بايد به تمام مزاياى انسانيت آراسته و از زودباورى و خودپسندى به دور باشد و در كارهاى قضايى بسيار رسيدگى كند و در احكامش كاملا دقيق، و به هنگام مراجعه خواهان و استماع دعوا، شكيبا و دلتنگى اش از همه كمتر باشد. [ از عهدنامه مالك ص 934. ]

فرمانده سپاه


فرمانده سپاه كسى خواهد بود كه دستورات خدا و رسولش را بيشتر پذيرا باشد و دامانش پاك تر و بردباريش زيادتر باشد، دير به خشم آيد و زود پوزش را بپذيرد و به زيردستان مهربان و به گردنكشان تند و مصمم باشد.

علو روح، شجاعت قلب، شرف خانوادگى، و در عين مهربانى سنگيندل بودن و در حال گشاده رويى، مهارت داشتن ويژه ى نظاميان و نظاميگرى و از خصوصيات افسر خوب
است.

لازم است كه افسر داراى حسبى شريف و از خانواده ى نجيب و داراى پيشينه هاى درخشان باشد، افسرى كه به سلاح و صلاح و نجابت مجهز شد در راه شكست دشمن دين از مهلكه ها نمى هراسد و كفن را براى رنگين كردن با خون خود به تن مى كند، بى ترديد اين چنين افسرى باعث افتخار مى باشد. [ عهدنامه مالك ص 929. ]

سرهنگ ارتش بايد بداند:

آن گاه كه در مقابل دشمن قرار مى گيرد بايد در قلب لشكر خود بايستد زيرا جايگاه فرمانده همچون جايگاه دل در پيكر است.

فرمانده نبايد چنان به دشمن نزديك شود كه آتش پيكار او را فراگيرد و چندان هم نبايد از دشمن دور گردد كه گمان برند از ميدان پيكار هراس كرده است.

اين را بايد بدانيد كه:

سزاوار نيست قبل از آن كه دشمن را به خدا متوجه سازيد، و حق را برايشان توجيه نماييد و به اطاعت و فرمانبردارى بخوانيد، با آنان پيكار كنيد، در اين صورت راه عذرشان را بسته ايد.

بسيار ممكن است، بدون به كار افتادن شمشير، كار خصومت از طريق مذاكره پايان پذيرد، اگر كوششهاى همه جانبه ى شما موثر واقع نشد آن وقت كار را به شمشير بسپاريد، كه تنها راه ختم قضايا خواهد بود. [ شماره 12- از وصاياى حضرت به معقل بن قيس ص 760. ]

فرمانده كارآزموده هرگز تازيانه را به جاى شمشير و شمشير را به عوض تازيانه به كار نمى برد. [ نامه 13 ص 763. ]

پيش از آن كه دشمن با شما به جنگ پردازد با وى جنگ نكنيد و همين كه خصم در نبرد بر شما پيش دستى كرد، در اين صورت او محارب خواهد بود و شما مدافع و دفع امر بر شما واجب است.

بايد بدانيد كه من به لشكريانم اجازه نمى دهم كه به دشمن دشنام بدهند و رهاكننده ى نخستين تيرها به سوى آنان باشند. [ نامه 14 ص 851- فيض الاسلام. ]
اگر دشمن شكست خورد و فرار كرد، فرارى را نكشيد، زخم خوردگان و مجروحان را به قتل نرسانيد و زنان را آزار ندهيد، اگر چه شما را دشنام بدهند و نكوهش كنند. در طلوع اسلام، مسلمين از آزار زنان بت پرست كه دشمن را عليه مسلمانان تحريك مى كردند منع شدند تا جايى كه اگر اين دستورات به كار بسته نمى شد، مردم، خاطى و فرزندان آنها را، سرزنش مى كردند. [ نامه 14 ص 764. ]

در حكومت ما، رضاى خدا بر هر چيزى پيشى دارد چون رضاى او است كه همه را در همه جا و در همه وقت كفايت مى كند از اين رو در همه حال رضاى خدا را در نظر بگيريد و از رضاى غير خدا پرهيز كنيد. [ عهدنامه 27 ص 797. ]

فرمانده نبايد صلحى را كه دشمن پيشنهاد مى كند پس بزند ولى بايد هوشيار باشد كه غافلگير نشود، پس از صلح، دورانديشى و مراقبت را به كار گيرد و از خوش بينى و آسودگى احتراز نمايد. [ عهدنامه مالك ص 938 و 939 و 1018 فيض. ] فان العدو قارب ليتغفل، فخذ بالحزم.

دهقانان


عمران و آبادى زمين و اصلاح امر كشاورزى و برطرف كردن موانعى كه سر راه توسعه كشاورزى وجود دارد وجهه همت دولت ما خواهد بود.

پيش از اصلاح امر كشاورزى گرفتن ماليات تيشه به ريشه كشور زدن است. [ عهدنامه مالك ص 938 و 939. ]

دولتمردان ما بايد بدانند دهقانان و روستاييان كه در پوشش آيين اسلام در آمدند و با معاهده اى تحت حمايت دولت اسلام واقع شدند نبايد مورد ستم واقع شوند يا كوچك و حقير به حساب آيند، بايد دانست اينان كه امتياز مسلمانان را ندارند بى ترديد از حقوق بشرى برخوردارند. [ نامه 19 ص 774. ] و حق آن است كه بايد با آنها بر طبق قرارداد عمل كرد.

اين موضوع را تاكيد مى كنم كه كشور از ظلم حكام ويران مى گردد و مردم از بيدادگرى فرمانروايان، تيره بخت مى شوند.

ننگ و رسوايى بالاتر از اين نيست كه افراد خداناشناس، به نام والى املاك رعايا را
بگيرند و براى خود قصرهاى زيبا بسازند و مردم را تنگدست و رعيت را مستمند و پريشان نمايند. [ عهدنامه مالك ص 938 و 939. ] آنانكه نعمت ها را از ناتوانان و بيوه زنان مى گيرند و به خود اختصاص مى دهند بايد بدانند كه نبايد در آرزوى پاداش نيك باشند. [ نامه 21 ص 776. ]

بدترين تبهكارى ها تباه ساختن تقوى و بر باد دادن آخرت است. فزون طلبى مال ديوانگى است زيرا چيزى است گذاشتنى و گذشتنى. [ از وصاياى به امام حسن ص 843. ]

كارگران و پيشه وران


كارگران و كارفرمايان هر دو لازم و ملزوم يكديگرند و حقوق متقابل به هم دارند.
كارفرمايان نبايستى از روى كبر در كارگران بنگرند و آنان را كوچك شمارند. [ نامه 26 ص 789 و 877 فيض الاسلام. ]

پيشه ورى با پاكدامنى و عفت، از ثروتى كه انسان را به سوى گناه بكشد، بهتر و برتر است. [ از وصاياى به امام حسن ص 842. ]

من به كارفرمايان و ثروتمندان هشدار مى دهم كه كاخهاى آسمان خراش آنها از زحمات كارگران برپا شده و زندگى ثروتمندان و سفره آنان از خون دل آنان رنگين گرديده است و نبايد از پرداختن به حقوق اين طبقه سرباز زنند.

اگر درويشان و تهيدستان و بينوايان رانده شوند و رهگذران درمانده شكايت پيش خدا برند كه دستورات الهى درباره ى آنان ناديده گرفته شده، بى شك در اين دنيا و هم در آخرت رسوايى و خوارى در بر خواهد بود. آنان كه دستور خدا را ناديده مى گيرند بايد بدانند كه من بر آنها سخت خواهم گرفت و در هيچ مورد چشم پوشى نمى كنم زيرا:

زشت ترين چشم پوشى ها، چشم پوشى پيشوايان از خيانت و زشت كارى هاى امت است.

و ان اعظم الخيانه خيانه الامه و اقطع الغش غش الائمه [ نامه 26 ص 789 و 877 فيض الاسلام. ]

خراج بگيران


خراج گيران بايد با مردم مدارا كنند و انصاف به كار برند و در انجام ماموريت خود بردبار و شكيبا باشند.
من لازم مى دانم كه بگويم اينان نبايد كسى را به خشم بياورند و در صدد برآيند كه از خراج دهندگان مالى و چيزى را بگيرند كه براى آنان از پيشينيانشان به يادگار مانده است و مطلوبشان مى باشد.

كسى حق ندارد وسائل كار و پيشه و لباسهاى زمستانى و تابستانى را براى وصول خراج ضبط كند و به فروش برساند يا براى گرفتن درهمى كسى را تازيانه بزند. [ نامه 51 ص 904. ]

در وصول ماليات نبايد بيش از حق خدا از كسى چيزى گرفته شود، مامور ماليات بايد همواره به راه تقوى و ترس از خداى يكتا باشد و در فرهنگ ما هيچ چيز جز تقوى برترى ندارد. نبايد روشى به كار گرفته شود كه فقير شرمنده و ثروتمند رنجديده گردد [ نامه 25 ص 786. ] و هر دو دسته از رسيدن به حق خود نوميد شوند. فرمان من اين است كه ماموران دولت نبايد به هنگام پيدايى چيزى را به حساب اطاعت از خداى به جاى آورند و در پنهانى خلافت آن عمل كنند. جهان ناپايدار و دارايى آن ارزشى ندارد، اينان نبايد براى فريب مردم زاهدانه رفتار نمايند و در پنهان طور ديگر باشند [ نامه 26 ص 790. ] و ترس از خدا را فراموش كنند.

واى به حال كسى كه رشوه بگيرد يا از مردم تعارف قبول كند اينها هر قدر كوچك يا بزرگ باشد بر آيين عدل ما كيفر داده خواهد شد. [ نامه 25 ص 786. ]

مال مردم ميراث نيست


فرمانداران و واليان ما بايد بدانند كه مال مردم ميراث پدر و مادر آنان نيست تا براى كسان خود ببرند، كسى حق ندارد مال يتيمان و بينوايان و مومنانى كه در راه خدا پيكار كردند براى خود مقرر دارد. [ از نامه 41 ص 877. ]

آنان كه به جهان سخت دل بسته اند آزمندانى هستند كه براى بقاى خود، خوارى و
نابودى ديگران را مى خواهند. اينان بايد بدانند كه جهان آنان را به راه كور و گمراهى كشانده و ديده هايشان را از ديدن نشانه هاى هدايت و رستگارى نابينا كرده است. [ از وصاياى به امام حسن ص 839. ]

هان اى دولتمردان حكومت على، از خدا بترسيد و قبل از اين كه در آتش افتيد از دست درازى به اموال مردم خوددارى كنيد و اگر اموالى را از مردم گرفتيد به خودشان باز دهيد.

به خدا سوگند:

اگر دو فرزند رسول خدا چنين كنند مادام كه حق را از آنان نگيرم و ستمى كه از باطلشان پديد آمده دور ننمايم هرگز با آنها به صلح و سازش در نمى آيم. [ از نامه 41 ص 877. ]

اموال عمومى


اموال متعلق به بيت المال نزد هر كس باشد بايد به خزانه دولت برگشت داده شود ، ما مصمم هستيم كه عدالت را اجرا كنيم و حقوق افراد را به صاحبان حق برگردانيم اگرچه اين اقدام براى بعضى سخت و ناگوار باشد. [ از سخنان 15 و 16. ]

هيچ كس حق ندارد در مال و خراج مسلمين هرچند كوچك يا بزرگ باشد خيانت كند و به نفع خود به حساب آورد.

من اخطار مى كنم بر چنين افرادى. هر كس، در هر مقام و موقعيتى كه باشد آن چنان سخت خواهم گرفت كه در زير بار آن توانشان را از دست بدهند. [ از نامه 20 ص 776. ]

خون بيگناهان


در حكومت من كسى حق ندارد خون آدمى را به ناحق بريزد، زيرا مى دانم كه حكومت با ريختن خون حرام قوت نخواهد گرفت، بلكه به عكس ضعيف و سست خواهد شد. در دولت ما، براى خونهايى كه به ناحق ريخته مى شود كيفر بزرگى خواهد بود آنان كه از شمشير عدالت فرار كنند بايد بدانند كه در روز رستاخيز نخستين حكمى كه خداوند صادر مى نمايد درباره ى افرادى خواهد بود كه برخلاف احكام الهى، انسانى را
به مرگ محكوم كرده و خون او را ريخته اند. [ عهدنامه مالك ص 1031. ]

مامور و معذور


آنان كه پست دولتى را وسيله ى قرار مى دهند و مى گويند ماموريم و معذور، اينان مى خواهند كه مردم كوركورانه فرمانشان را گردن نهند و توانايى خويش را در دلها به جاى گذارند و ناتوانى خود را پنهان دارند. [ ص 916 و 917 نهج البلاغه- محمدعلى انصارى. ]

ماموران دولت ما بايد بدانند كه اصول سياست حكومت اسلام احكام الهى و اجراى عدالت است و هيچ چيزى جاى آنها را نمى گيرد و در بطن آنها مساوات و آزادى و تامين زندگى طبقه محروم جاى دارد.

ستايش غير خدا


در نزد ما ستايش ويژه ى خداوند است هيچ كس را هر كه باشد و هر چه باشد نبايد ستايش كرد. نفس هر كس بهترين چيزى است كه بايد همواره مورد پرسش و ملامت واقع شود و سركشى آن سركوب گردد. [ از سخنان 16 ص 74. ]

نماز


رضاى غير خدا هرگز نمى تواند جانشين رضاى خدا شود. هيچ كارى مقدم بر نماز نيست [ نامه 27- نهج البلاغه- فيض الاسلام ص 879. ] ما براى نماز نبرد كرده ايم و باز هم نبرد مى كنيم [ نامه 52 ص 978- فيض الاسلام. ]

ماموران بايد بدانند كه نماز را به هنگامى كه براى آن معين شده است بايد برپا دارند و آن گاه كه به نماز برمى خيزند بايد توان ضعيف ترين نمازگزاران را در نظر بگيرند. [ عهدنامه مالك- نهج البلاغه- فيض الاسلام ص 1015. ]

اين را همه بايد بدانند كه از آيين مهم اسلام آن است كه تمام اعمال و كردار بايد پيرو نماز باشد.
و اعلم ان كل شى ء من عملك تبع لصلاتك [ نامه 27- نهج البلاغه- فيض الاسلام ص 879. ]

خويشاوندان ماموران دولت


در دولت ما نزديكان و خويشاوندان دولتمردان و حكمرانان حق ندارند از نيروى دولت براى به دست آوردن زمين و كشتزارها و جمع آورى ثروت استفاده و به نفع خود اقدام كنند، يا در مشاركت به انجام كارى از پرداختن به سهم خويش سرباز زنند و به پشتگرمى به مقام و نيروى دولتى، دشوارى كار خود را به ديگران يا همسايگان يا مردم تحميل كنند. [ عهدنامه مالك- نهج البلاغه- فيض الاسلام ص 1017. ]

فرمانداران من بايد بدانند آنجا كه به غير خدا گواهى نيست و بجز او نگهبانى نيست، خداوند به كار نيك و بد جزا خواهد داد و خوشنودى خدا در آن است كه مردم را برادران و ياريگران خود بدانند [ از نامه 26 ص 790- نهج البلاغه- انصارى. ] ، و ترديد ندارم، آنچه از نيك و بد به دست آنان بر مردم رود ما نيز به علت اين كه به آنها نيرو داديم و بر مردم فرمانروا داشته ايم شريكيم و مسوول مى باشيم. [ از نامه 18 ص 772- نهج البلاغه- انصارى. ]

/ 63