سعد بن عباده با گناهى بزرگ - زندگانی سیاسی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی سیاسی امام علی (ع) - نسخه متنی

علی علامه حائری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

سعد بن عباده با گناهى بزرگ


سعد بن عباده از دير زمان آرزو داشت كه حكومت مدينه را به دست گيرد تا قبيله ى خزرج را برترى دهد و قبيله ى اوس را فرمانبردار خود كند. اين فكر ناشى از نظام و تربيت عشايرى بود كه بدان خو گرفته بودند، بايد دانست كه در مدينه سه قدرت وجود داشت [ اين قدرت و نظامها مربوط به قبل از هجرت پيامبر ''ص'' بود. ] كه با يكديگر رقابت داشتند، قدرت يهود كه نظامى ويژه به خود داشت، حكومت اوس و نظام خزرج كه اين دو قبيله با هم دشمن بودند و سالها با يكديگر نبرد مى كردند.

همين كه هجرت نبى اكرم به مدينه انجام شد، نخستين انديشه ى پيامبر اين بود كه نظم نويى را جايگزين نظم موجود مدينه نمايد. از اين رو تدبير و اساس نظم اجتماعى را در سايه ى تعاليم اسلام گذاشت و مسجد را مركز اين نظم قرار داد و نخستين كار وى بناى مسجد بود. اما خصوصيات قومى و تربيتى چيزى نبود كه به يك باره فراموش شود، بدين جهت سعد همواره به خود مى انديشيد كه چگونه زمام حكومت را به دست بگيرد.

او مى دانست تا پيامبر زنده است، دست زدن به اين كار با موازين عقلى مطابقت ندارد و پس بايد تدبير كرد كه چگونه جوانان را اميدوار ساخت، و پيران را احترام كرد و آنان را به دور خود جمع نمود. بدين فكر، هر چند وقت در گروه آنها وارد مى شد و به شنيدن سخنان آنان گوش فرامى داد و گره از كارهاى آنها باز مى كرد.

در سفرهاى جنگى به وضع افراد قبيله خود رسيدگى مى كرد و در مسافرتهاى
تجارتى و در خريد و فروش كالاها، به يارى آنها مى شتافت و ستمديدگان را حمايت مى كرد و ستمكاران را از ستم باز مى داشت، و بدين ترتيب مردم زيادى را با خود همراه كرد.

پس از رحلت پيامبر نخستين جمعيتى كه موضع خود را روشن كردند- افراد قبيله خزرج و گروه زيادى از مردم مدينه بودند كه به سوى سعد بن عباده شتافتند و در سقيفه ى بنى ساعده اجتماع كردند و سعد را كه بسيار بيمار بود به سقيفه آوردند.

نبايد باور داشت كه سعد دنبال حكومت نبود بلكه او در آرزوى رسيدن به حكومت بود و حتى مى توان قبول كرد كه در مدت بيمارى پيامبر، سعد پنهانى با افراد مورد اطمينان خود در مذاكره و مشورت بود كه بمحض رحلت نبى اكرم، مردم به سوى او و سرانجام به سقيفه روى آوردند.

اما قريش: مهاجرين از پيش انديشه كرده بودند كه براى حفظ موقعيت خود و استقرار نظامات اسلام بايد جمعيتى از انصار را در گروه خود داشته باشند.

چنانكه ملاحظه شد اسيد بن حضير، و بنى عبدالاشهل، و بشربن سعد انصارى در زمان حساس و موقعيت سرنوشت ساز به ابوبكر روى آوردند و دور او گرد آمدند.

همبستگى مهاجرين كه زمينه ى سياسى آن از پيش فراهم شده بود و شايد وجود عايشه و حفصه همسران نبى اكرم در به وجود آوردن آن بى تاثير نبوده سبب شد كه جناح مشخصى در مقابل بنى هاشم بويژه على ''ع'' به وجود آيد.

اختلاف ديرينه قبيله اوس و قبيله خزرج كه حضور پيامبر اسلام ''ص'' در مدينه، درگيرى آن دو قبيله را به ظاهر از بين برد، باعث شد كه بيعت به نفع ابوبكر انجام شود و مهاجرين و انصار على ''ع'' را با اقليتى ناچيز كنار بگذارند.

پيامبر مى دانست كه در مساله جانشينى، اختلافاتى بروز خواهد كرد و براى اين كه مدينه از وجود مخالفين خالى باشد و راه براى خلافت على ''ع'' همواره گردد و كشمكش و اختلافى در بيعت با على ''ع'' پيش نيايد و يا ايراد نشود كه على براى خلافت جوان است، پيكار با مردم ابنى را مقرر داشت و اسامه بن زيد 17 يا 20 ساله را به فرماندهى لشكر انتخاب كرد تا سران مهاجرين و انصار در لشكر وى شركت كنند و هنگام رحلت او آنها كه آهنگ مخالفت و طمع رياست دارند در مدينه نباشند [ ارشاد شيخ مفيد 166- اجتهاد در مقابل نص ص 65. ]

در تحليل نوشته ى شيخ مفيد "ره" به اين نتيجه مى رسيم كه در حيات پيامبر، روى خلافت اميرالمومنين على ''ع'' توافق نشده بود و پيامبر نتوانست قريش را از حركت بازدارنده ى خلافت على متوقف كند، از اين رو پيامبر در بستر بيمارى كه با مرگ گامى فاصله نداشت همواره نگران على بود و از هر اقدامى كه جانشينى على را تثبيت كند كوتاهى نفرمود. [ نوشتند كه پيامبر مى ترسيد كه اگر على را به جانشينى خود منصوب كند مورد طعن قرار گيرد يا موضوع بر بعضى از صحابه گران آيد تا آيه 67 از سوره مائده بر او نازل شد ''شان نزول آيات دكتر محقق ص 301'' و بايد اضافه شود كه پيمان مثلث ابوبكر، عمر، ابوعبيده جراح- مدتها پيش از رحلت پيامبر ''ص'' بسته شده بود و تعارف صديق كه از اين دو نفر "عمر- ابوعبيده" يكى را انتخاب كنيد متكى به پيمان مثلث بود. ]

قواى اسامه به ماموريت جنگى نرفت و مخالفين خلافت على، مدينه را ترك نكردند در نتيجه على از آنچه پيامبر بدان توجه داشت كنار زده شد.

اما انصار، بويژه سعدبن عباده نگذاشت كه بنى هاشم از تجهيز و تكفين بدن مطهر پيامبر فراغت يابند و سپس به مساله جانشينى بپردازند.

سعد با عجله هرچه تمامتر مردم را در سقيفه بنى ساعده جمع كرد كه نتيجه آن به زيان على ''ع'' بود و براى سعد بن عباده گناهى بزرگ و نابخشودنى باقى گذاشت.

اين حوادث آن چنان بسرعت انجام گرفت كه كوششهاى فاطمه ''س'' و ملاقاتهاى وى با افرادى كه در جنگ بدر شركت داشتند نتوانست جريان حوادث را دگرگون كند. اين سخن فاطمه ''س'' است كه در جمع بندى كلى با آنچه بر على ''ع'' گذشت بى ارتباط نيست:

''همى پنداشتم كه انصار به حمايت من برخيزند ولى پندار من با كردار آنان مقرون نيفتاد. همى گفتم كه مهاجرين حق خويشى و خويشاوندى مرا ادا خواهند كرد اما اين حق نيز مانند حقوق ديگر به زير پا افتاد و بالاخره همه از من ديده فروبستند و به سوى ثروت و قدرت رفتند و بدان خيره شدند [ دختران پيغمبر ص 21. ]

آرى مهاجرين و انصار در شوراى سقيفه براى جانشينى پيامبر نامى از على ''ع'' نبردند و حق او را ضايع كردند و مهاجرين به نام اين كه خود از خويشان رسول خدا هستند بدان مقام چنگ انداختند و به اسم آراى دو قبيله ارس و خزرج، و مردم مدينه خلافت را به دست گرفتند.
احتجوا بالشجره و اضاعوا الثمره [ نهج البلاغه- خطبه 66. ]

نكته:

برخى نوشتند، اصحاب رسول خدا در برابر حق على سكوت كردند و يا آن را ناديده گرفتند و بدين ترتيب با رسول اكرم ''ص'' مخالفت ورزيده اند مرحوم كاشف الغطاء در كتاب اصل الشيعه و اصولها ص 117 مى گويد:

''نه چنين نيست، بايد به خدا پناه برد، كه درباره ى اصحاب رسول خدا چنين گمان رود كه آنها با رسول اكرم ''ص'' مخالفت ورزيده اند، نه اين طور نيست، آن روز آنها بهترينان روى زمين بوده اند. ليكن ممكن است تمام سخن حضرت رسول ''ص'' را نشنيده باشند، و آنهايى كه آن را شنيده اند شايد متوجه منظور آن نشده اند. اصحاب نبى اكرم بالاتر از آنند كه مرغ شك و اتهام بتوانند به اوج مقام ايشان برسند- نقل از 20697 ضميمه روزنامه اطلاعات ص 2 . به هر صورت نظريه ى مرحوم كاشف الغطاء قابل امعان نظر بيشترى است.

/ 63