برنامه حكومت على
اميرالمومنين از پله هاى منبر پيامبر ''ص'' بالا مى رود و در ميان دريايى از مردم برنامه حكومت خود را بيان مى كند و مى فرمايد:
- برنامه من كتاب خداست كه بر بنده و برگزيده او محمد ''ص''
براى هدايت بشر فروفرستاده شد.
- نيك و بد در آن خيال آشكار است كه اگر راه خدا و رسولش را پيش گيريم بى شك
رستگار و به سوى بهشت خواهيم بود .
- پايه هاى دين بر واجبات آن استوار است كه همه بايد آن را انجام دهند .
- در كتاب خدا همه چيز معلوم است ، عيب و نقصى در آن راه ندارد و لغزشى در آن يافت نمى شود . آنچه حلال و حرام گرديده عدالت است ، بايد با وجدانى پاك و آگاه بدان احترام گذاريم .
- يگانه پرستى و حقوق و آزاديهاى مسلمانان به هم مرتبط است و مسلمان كسى است كه به حقوق و آزاديهاى برادران خود احترام بگذارد و تعدى و تجاوز ننمايد و همه كس در همه جا از دست و زبان او آسوده باشد .
- هيچ كس حق ندارد منافع شخصى را بر مصالح عمومى برترى دهد ، جان و مال و شرف و ناموس اشخاص مصون از هرگونه تعدى و تعرض است مگر آنچه به موجب فرمان خدا اجراى آن واجب گرديده و كيفر شمرده شده است .
- آنچه مربوط به حقوق عمومى مى باشد همه بايد يكسان از آن برخوردار شوند و بدانند كه دير يا زود همه از اين جهان مى رويم و در رستاخيز آنچه بدان كرديم بايد پاسخگو باشيم ولى اين بدان معنى نيست كه آنچه مربوط به حكومت است از آن روگردان باشيد .
آنان كه به وظائف قانونى خود پشت كنند به عدالت سپرده مى شوند تا در آن روز كه همگى به يكباره وارد مى شويم سبك بار باشند .
- اجراى مقررات الهى به دنيا و آخرت شما سود مى رساند و اگر از آن دورى كنيد بى شك به عذاب گرفتار خواهيد شد .
پس به سوى خدا و كتاب او بشتابيد و واجبات را به جا آوريد كه احترام مسلمانان و عظمت اسلام در آن است . [ از خطبه هاى 15 و 16 نهج البلاغه و سخنان على ص 32 و 35 . ]
- اگر اموالى بيابم كه به ناحق گرفته و به خلاف قوانين الهى به افرادى بخشيده شده باشد ، اگر چه آنها را به كابين زنان درآورده يا با آنها كنيزانى خريدارى كرده باشند بى درنگ به بيت المال يا به صاحبانش رد خواهم كرد .
- در حكومت من چيزى جز عدالت راه ندارد ، من مى دانم كه توده ، مردم بيش از هر وقت به عدالت و انصاف نياز دارند .
- من خود را ملزم مى دانم كه حقوق بيچارگان و ستمديدگان را باز ستانم و همواره پناهگاهى براى آنان باشم .
- اوضاع سياسى و اقتصادى كشور و امور مسلمانان به علت بليه ى تبعيض و ملاحظات خويشاوندى سخت آشفته و ظلمانى شده است .
- طبقات ممتاز كه در آغاز بعثت وجود داشتند ، هم اكنون با نام و مشخصات ديگرى در جامعه ى كنونى ما به وجود آمده است كه لازم است بى چون و چرا ، همه يكسان و برادر و برابر باشند .
- مصالح اجتماعى اقتضا دارد كه زيربناى اقتصادى جامعه اسلامى دگرگون شود و نظم اقتصادى نويى متناسب با جامعه توحيدى برقرار گردد .
براى تحقق اين مقصود شايسته آن است كه نظامات اجتماعى زير و رو شود و تقوى تنها وسيله امتيازات اجتماعى گردد و به آنچه غير از عدالت و تقوى مى باشد پشت پا زده شود .
- به اشرافيت خاتمه داده خواهد شد و آنان كه آرامش خاطر را در خداپرستى و ديندارى و تقوى جستجو مى كنند زمام كارها را به دست خواهند گرفت .
- من ترجيح مى دهم كه ستمكاران رنجيده شوند و آنچه در دل دارند از زبان بيرون اندازند ، براى من مساله اى كه اهميت دارد آن است كه مستمندان آن قدر به اجراى عدالت اميدوار باشند كه يك دل شكسته هم ترميم شود .
- من به آنچه موجب آزردگى صاحبان زر و زور مى شود وقعى نمى گذارم ، زيرا در حكومت من همه چيز در ترازوى عدل و داد سنجيده مى شود و به آنان كه از عدالت من آزرده خاطر مى شوند اهميت نمى دهم .
- به تقوى روى آوريد و آنان كه تقوى را خواستار هستند همچون افرادى مى باشند كه بر شتران آرام سوارند و مهار آنها را در دست دارند كه مى توانند به آرامى و آسودگى به بهشت خود برسند .
- تقوى و پرهيزكارى راه حق و گناه راه باطل است ، آنان كه باطل را انتخاب مى كنند و دنبال هرج و مرج هستند و افسارگسيختگى را دامن مى زنند بايد بدانند كه به كسى اجازه داده نمى شود كه واپس گرايى را پيشه سازد و اوضاع را به زمان جاهليت برگرداند و بدعت هايى را به وجود آورد .
- به آنان كه به سبب مصاحبت با رسول خدا براى خود امتيازى قائلند و مى گويند كه در راه اسلام زحمات فوق العاده كشيده اند اخطار مى كنم كه من منكر فضيلت و سابقه ى خدمت آنها نيستم اينها چيزهايى است كه خداوند بدان اجر و پاداش خواهد داد و اين بدان معنى نيست كه ميان آنها و ديگران فرق بگذاريم .
- در سازمان حكومت من هيچ كس به هيچ عنوان جز به تقوى بر ديگرى برترى و امتيازى ندارد ، حكمران و ملت هر دو برابرند و مانند دو كفه ترازوى حساس هستند كه هيچ تفاوتى با يكديگر ندارند و درست مساوى يكديگرند .
هرگز فراموش نكنيد كه من و شما و همه كائنات بندگان و موجودات ضعيف خداونديم و تنها خداوند توانا و مهربان است كه سزاوار ستايش مى باشد . [ از خطبه هاى 15 و 16 نهج البلاغه و سخنان على ص 32 و 35. ]
آرى ،
در حكومت على '' ع '' انسان برده و انسان برده دار آزاد و برابرند و تقوى تنها وسيله ى برترى و امتياز است .
ما چيزى به نام برده ى انسان و انسان برده نمى شناسيم و به اين گونه امتيازات طبقاتى وقعى نمى گذاريم ، همه در برابر خدا و اجراى احكام الهى برابرند و فقط يك امتياز وجود دارد كه آن هم تقوى است :