اينك تحليلى بر وصيت عمر - زندگانی سیاسی امام علی (ع) نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

زندگانی سیاسی امام علی (ع) - نسخه متنی

علی علامه حائری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اينك تحليلى بر وصيت عمر


عمر، على را وارد شوراى خلافت نمود و به مردم و جامعه آن روز تفهيم كرد كه از افراد خاندان بنى هاشم هم مى توانند به خلافت انتخاب نمايند و بيعت كنند و در رد نظريه اى كه نبوت و خلافت نبايد در يك خاندان باشد گامى بزرگ برداشت.

آيا عمر در خصوص جانشين خود از پيش انديشه كرده بود يا در دم مرگ افرادى بودند كه نظريه شورى را بر وى عرضه داشتند. آيا شكل شورى ساخته و پرداخته ى عمر در ساعات آخر زندگى او بود يا در گذشته هاى دور به اين انديشه رسيد و آن را ساماندهى كرد؟

آيا ام كلثوم دختر على ''ع'' كه به همسرى عمر درآمده بود و شايد به علت نيروى جوانى اش بيش از ديگران به پرستارى عمر مى پرداخت و عمر هم او را از ساير همسران خود عزيزتر مى داشت از عمر خواسته بود كه حق على را محفوظ بدارد و براى تحكيم زيربناى اسلام، بنى هاشم را وارد ميدان عمل كند.

بى ترديد دختر على از مجموعه ى شخصيت على و فاطمه برخوردار بود و او خوب مى دانست كه به احترام نوه ى رسول خدا ''ص'' و دختر على بودن مى بايست همچون زنان پيامبر بعد از درگذشت شوهرش كه خليفه ى مسلمين يا امپراتور ممالك اسلامى بود بيوه بماند و كسى را به شوهرى اختيار ننمايد.

آيا عمر از همسرش قول گرفته بود كه بعد از مرگش شوى نكند و تا آخر عمر بيوه ى خليفه دوم باقى ماند و تجربيات خود را در دوره ى خلافت پدرش على به كار گيرد.

آيا براى دسترسى به شكل گرفتن انديشه شوراى خلافت بايد زندگى داخلى عمر و رفتار او با همسرانش بررسى شود و در اين كار درست آن خواهد بود كه رفتار خليفه ى
مسلمانان جهان اسلام با همسر نوجوانش ام كلثوم در آغاز برنامه قرار داده شود و در جمع بندى نظريات شايد بتوان گفت كه ام كلثوم در اقدام عمر براى تعيين جانشين خود، با وى گفتارى داشته و از خليفه خواسته است كه باصراحت هر چه تمامتر على را به عنوان جانشين خود به مردم معرفى نمايد. اما عمر ترتيب آن را نپذيرفت و در مقابل شش نفر را به عضويت شوراى خلافت تعيين نمود و متذكر شد كه خلافت با على يا عثمان خواهد بود و امر خلافت را به دو نفر مزبور منحصر كرد تا بين آن دو انتخاب شود و گوشزد كرد كه على مردم را به راه حق مى برد و هدايت مى كند. و اگر آسايش دنيا را خواستار باشيد عثمان آن را مى پذيرد.

امام على ''ع'' در اين باره مى فرمايد:

عمر هم به راه سراى ديگر رفت او خلافت را بين گروهى قرار داد و مرا يكى از آنان و هم سنگ آنان خواند. درباره ى اين شورا از دل به خدا گويم و يارى مى طلبم از مشورتى كه نمودند چگونه مردم مرا با ابوبكر مساوى دانسته اند و امروز با افراد شورا هم رديف شدم و در فراز و نشيب از آنها پيروى كردم. [ خطبه 3 نهج البلاغه. ]

/ 63