زندگانی سیاسی امام علی (ع) نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
على تحت تعليم پيامبر بود و با اسلام پرورش يافت و رشد كرد و كمى بيش از ده سال داشت [ برخى نوشته اند كمتر از ده سال داشت. ص 186. نامه هايى از امام كاشف الغطاء- در احقاق الحق از طريق شيعه روايت مى كند كه سن آن حضرت 15 سال بوده در روايت ديگر 14 سال. هر دو روايت از طرق مخالف مروى است. تاريخ معارف اماميه- تاليف آيه العظمى محمدصالح علامه 1358 قمرى ص 269. ] ''كه به نظر مى رسد 15 سال صحيح است'' كه اسلام آورد و بتدريج مسئوليت هاى بزرگ را به عهده گرفت و پيامبر را در مراحل مختلف وحى درك كرد.
محمد ''ص'' نهضت اسلام را با وحى شروع كرد و با وحى به اوج خود رسانيد و على ''ع'' را از آغاز وحى تا خاتمه وحى تربيت كرد تا پس از وى نهضت اسلام را دنبال كند، و بارها براى او سفارش كرد چون او را در همه ى زمينه ها سزاوار خلافت خود ديد. اما از لحاظ بررسى تاريخى آنچه مطرح مى شود آن است كه پس از رحلت پيامبر ''ص'' على عليه السلام به مقام خلافت دست نيافت و سفارش پيامبر ''ص'' به كار بسته نشد و على 25 سال خانه نشين شد.
عده اى عقيده دارند كه حق على ''ع'' در كنار بستر بيمارى پيامبر ''ص'' پايمال گرديد آنها نوشتند كه رسول اكرم ''ص'' با نزديك شدن زمان وفات اصرار داشت تا چيزى بنويسد و شايد مى خواست آنچه در حديث ثقلين فرموده بود به صورت نوشته درآورد.
احمدبن عبدالعزيز جوهرى در كتاب سقيفه مستند به عبدالله بن عباس نقل مى كند كه پيامبر ''ص'' در حال احتضار بود، عده اى در كنار بستر بيمارى پيامبر جمع شدند، پيامبر فرمود صحيفه و دواتى بياوريد تا نوشته اى به شما بدهم كه بعد گمراه نشويد.
برخى گفتند قرآن كتاب خدا در ميان ماست و كافى مى باشد و زائد بر آن چيزى ضرورى نخواهد بود. بين افرادى كه كنار بستر پيامبر ''ص'' بودند اختلاف و سر و صدا شد كه پيامبر آنها را از كنار بستر خود دور فرمودند.
بعدها ابن عباس از وقايع آن روز بشدت اظهار تاثر كرد و تاكيد نمود كه انحرافات وقايع تاريخى اسلام از همان روز آغاز گرديد.
نكته ى تاريكى كه در اين رويداد تاريخى وجود دارد آن است كه هنوز پيامبر ''ص '' درباره ى مطلبى كه مى خواست به صورت نوشته درآورد چيزى نفرموده بود كه اطرافيان در مقام جلوگيرى از بيان و نوشتن آن برآمدند.
با توجه به آيه ''و ما ينطق عن الهوى ان هو الا وحى يوحى'' [ سوره و النجم. ] كه پيامبر هرگز از روى هوى و هوس سخن نمى گويد بلكه گفتارش آنچنان است كه از راه وحى به او آموخته مى شود، چگونه شد عده اى كه به پيامبر ايمان داشتند و اسلام را پذيرفته بودند از شنيدن وحى سرباز زدند و حرفهاى ناروا گفتند و اختلاف كردند.
برخى نوشتند:
اگر تصور شود كه پيامبر اصرار مى فرمود كه سفارش خود را به صورت نوشته درآورد ممكن بود با او لجاجت و پافشارى مى كردند كه حضرت در بستر مرگ هذيان گفته است و بالنتيجه خلافت على بن ابيطالب را قبول نمى كردند، از اين رو رسول خدا مصلحت را چنين ديد كه از نوشتن صرفنظر فرمايد تا حريم نبوت از طعنه معارضين و دار و دسته آنها، محفوظ بماند.
برخى از محققان در صحت اين نظريه اضافه كردند كه رسول اكرم مى دانست آنان كه به على گرويده اند خلافت او را از دل و جان پذيرا مى باشند چه آن كه در اين باره چيزى نوشته شود يا اين كه سفارشى به صورت نوشته به جاى گذاشته نشود.
اما كسانى كه خلافت على ''ع'' را قبول ندارند با اختلافى كه كردند و آشكار نمودند اگر رسول خدا مطلبى هم درباره ى على مى نوشت باز آنان از انديشه خود دست بردار نبودند و تغييرى در روش خود نمى دادند
پس با اين حالات و صحنه ها مصلحت غير از اين اقتضا نمى كرد كه از نوشتن سفارش صرفنظر شود چون غير از فتنه و آشوب، در آخرين دقايق زندگى پيامبر، اثر ديگرى نداشت [ به كتاب در راه تفاهم- سيد عبدالحسين شرف الدينى ص 141- مراجعه شود. ]
بنابراين مى توان گفت كه نخستين گام خانه نشينى على ''ع'' از كنار بستر بيمارى پيامبر ''ص'' برداشته شد و رسول اكرم خود به اين امر واقف بود و بى ترديد به على ''ع'' سفارش كرده بود.