روايت نفيس حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام در حجّيّت عقل - نگرشی بر مقاله بسط و قبض تئوریک شریعت نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

نگرشی بر مقاله بسط و قبض تئوریک شریعت - نسخه متنی

سیدمحمدحسین حسینی طهرانی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

روايت نفيس حضرت موسى بن جعفر عليهما السّلام در حجّيّت عقل

از جمله احاديثى كه در باب حجّيّت و افضليّت عقل است، روايت نفيس و گرانقدرى است كه در «كافي» از هشام بن حَكَم از حضرت أبوالحسن موسى بن جعفر عليهما السّلام با سند خود روايت ميكند كه حاوى مطالب ثمين و معارف عالى و دقائق و اشارات و لطائفى است كه حقّاً شايسته است براى كشف نكات عميقه آن يك كتاب مستقلّ نگاشته شود. و چون مفصّل است اينك فقط ما به چند فقره از آن اكتفا مينمائيم:

قالَ عَلَيْهِ السَّلامُ: يَا هِشَامُ! إنَّ اللَهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَشَّرَ أَهْلَ الْعَقْلِ وَالْفَهْمِ فِى كِتَابِهِ فَقَالَ: فَبَشِّرْ عِبَادِ * الَّذِينَ يَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَيَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُو أُولَـئِكَ الَّذِينَ هَدَيهُمُ اللَهُ وَ أُولَـئِكَ هُمْ أُولُوا الاْلْبَـبِ. (269)

«آنحضرت فرمود: اى هشام! خداوند تبارك و تعالى اهل عقل و فهم را در كتاب خود بشارت داده است و فرموده است: اى پيامبر! بندگان مرا بشارت بده؛ آنانكه گفتار و سخن را گوش ميدهند وليكن از بهترين آن پيروى ميكنند. ايشانند آنانكه خداوند آنها را هدايت فرموده و ايشانند فقط صاحبان عقل و درايت.»

يَا هِشَامُ! إنَّ اللَهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى أَكْمَلَ لِلنَّاسِ الْحُجَجَ بِالْعُقُولِ وَ نَصَرَ النَّبِيِّينَ بِالْبَيَانِ وَ دَلَّهُمْ عَلَى رُبُوبِيَّتِهِ بِالاْدِلَّةِ.

«اى هشام!خداوند تبارك و تعالى با عقول مردم، حجّتهائى را كه بهسوى آنها فرستاده است، تكميل نموده است و پيامبران را با بيان، نصرت بخشيده و با ادلّه و براهين قاطع آنها را بر ربوبيّت خود دلالت كرده است.»

يَا هِشَامُ! إنَّ الْعَقْلَ مَعَ الْعِلْمِ؛ فَقَالَ:

وَ تِلْكَ الاْمْثَـلُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَ مَا يَعْقِلُهَآ إِلاَّ الْعَـلِمُونَ. (270)

«اى هشام! عقل با علم است؛ خدا فرموده است: اين مثالهائى است كه ما براى مردم ميزنيم وليكن آنها را تعقّل نميكنند مگر عالمان.»

يَا هِشَامُ! إنَّ لُقْمَانَ قَالَ لاِبْنِهِ: تَوَاضَعْ لِلْحَقِّ تَكُنْ أَعْقَلَ النَّاسِ، وَ إنَّ الْكَيِّسَ لَدَى الْحَقِّ يَسِيرٌ.

يَا بُنَى! إنَّ الدُّنْيَا بَحْرٌ عَمِيقٌ قَدْ غَرِقَ فِيهِ عَالَمٌ كَثِيرٌ، فَلْتَكُنْ سَفِينَتُكَ فِيهَا تَقْوَى اللَهِ، وَ حَشْوُهَا الاْءيمَانَ، وَ شِرَاعُهَا التَّوَكُّلَ، وَ قَيِّمُهَا الْعَقْلَ، وَ دَلِيلُهَا الْعِلْمَ، وَ سُكَّانُهَا الصَّبْرَ.

«اى هشام! لقمان حكيم به پسرش گفت: براى حقّ خضوع و فروتنى كن در اينصورت از همه مردم عاقلتر هستى! و تحقيقاً مرد زيرك و با فطانت در نزد خدا سهل و آسان است.

اى نور ديدة من! اين دنيا دريائى است ژرف كه در آن، خلق بسيارى غرق شده اند؛ بنابراين بايد كشتى نجات تو در اين دريا تقوى باشد، و بار و محموله آن ايمان، و بادبان و چادرش توكّل، و ناخدايش عقل، و دليل و رهبرش علم، و سكّان و دنبالهاش صبر و شكيبائى و استقامت.»

يَا هِشَامُ! مَا بَعَثَ اللَهُ أَنْبِيَآءَهُ وَ رُسُلَهُ إلَى عِبَادِهِ إلاَّ لِيَعْقِلُوا عَنِ اللَهِ! فَأَحْسَنُهُمُ اسْتِجَابَةً أَحْسَنُهُمْ مَعْرِفَةً، وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِاللَهِ أَحْسَنُهُمْ عَقْلا؛ وَ أَكْمَلُهُمْ عَقْلا أَرْفَعُهُمْ دَرَجَةً فِى الدُّنْيَا وَ ا?خِرَةِ.

«اى هشام! خداوند پيامبران و رسل خود را به سوى بندگانش نفرستاد مگر براى آنكه ايشان بدون واسطه آراء و افكار مشوّشه و مختلط، حقّ و واقعيّت را از خدا بگيرند؛ و بواسطه انبياء و رسل كه اُولوا العقول الكاملة هستند به سوى حقّ راه يابند، و به عقول جزئيّه ناقصه متباينه خود اعتماد ننمايند تا گمراه شوند و اختلاف كنند.

بنابراين بهترين كسى كه دعوت پيغمبران را پذيرفته و لبّيك گفته باشد كسى است كه عرفانش به خدا نيكوتر باشد، و داناترين مردم به احكام و شرايع خدا كسى است كه عقلش بهتر باشد؛ و كسى كه عقلش كاملتر باشد آن كس است كه در دنيا و آخرت منزلتش رفيعتر و مقامش بالاتر و عاليتر باشد.»

يَا هِشَامُ! إنَّ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حُجَّتَيْنِ: حُجَّةً ظَاهِرَةً وَ حُجَّةً بَاطِنَةً. فَأَمَّا الظَّاهِرَةُ فَالرُّسُلُ وَ الاْنْبِيَآءُ وَ الاْئِمَّةُ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ؛ وَ أَمَّا الْبَاطِنَةُ فَالْعُقُولُ.

«اى هشام! خداوند براى مردم دو حجّت گذارده است: يك حجّت ظاهر و يك حجّت باطن؛ حجّت ظاهر رسولان و پيغمبران و امامان عليهمالسّلام هستند، و حجّت باطن عقلهاى ايشانست.»

يَا هِشَامُ! الصَّبْرُ عَلَى الْوَحْدَةِ عَلاَمَةُ قُوَّةِ الْعَقْلِ. فَمَنْ عَقَلَ عَنِ اللَهِ اعْتَزَلَ أَهْلَ الدُّنْيَا وَ الرَّاغِبِينَ فِيهَا، وَ رَغِبَ فِيمَا عِنْدَ اللَهِ؛ وَ كَانَ اللَهُ أُنْسَهُ فِى الْوَحْشَةِ، وَ صَاحِبَهُ فِى الْوَحْدَةِ، وَ غِنَاهُ فِى الْعِيلَةِ، وَ مُعِزَّهُ مِنْ غَيْرِ عَشِيرَةٍ.

«اى هشام! شكيبائى و پايدارى در تنها زيستن، علامت قوّت عقل است. بنابراين كسيكه عقلش به پايهاى رسد تا بتواند در هر امرى از امور خودش بدون واسطه بشرى علم و درايتش را از خداوند اخذ كند، از مردم و از كسانى كه دل به دنيا بسته اند و رغبت بدان دارند كناره ميگيرد؛ و از خود دنيا و زينتها و اعتباريّات آن پهلو تهى ميكند، و به آنچه در نزد خداست از خيرات حقيقيّه و انوار الهيّه، و اشراقات عقليّه و ابتهاجات ذوقيّه و سكينه هاى روحيّه، دل ميبندد و راغب ميشود. و يگانه انيس و مونس او در وحشت و دهشت عالم كثرت و غوغاى بيدرنگ آن خدا ميگردد. و رفيق و همنشين و مصاحب وى در وحدت و تنهائيش، و موجب بى نيازى و توانگريش در عسرت عيال و نگهدارى و ارتزاق آنها، و باعث عزّت و شرفش بدون داشتن عشيره و قوم وخويش و مددكار؛ خدا ميشود و بس.»

/ 217