وَ اِذْ أَخَذْنا ميثاقَكُمْ وَ رَفَعْنا فَوْقَكُمُ الطُّورَ خُذُوا مآ اتَيْناكُمْ بِقُوَّة وَ اذْكُرُوا ما فيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ (*)ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَلَوْلا فَضْلُ اللّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لَكُنْتُمْ مِنْ الْخاسِرينَ (*)و هنگامى كه از شما پيمان گرفتيم و كوه طور را بالاى سرتان قرار داديم آنچه را به شما داده ايم با تمام نيرو بگيريد و هر چه كه در آن است به يادآورديد شايد پرهيزگار باشيد (63) آنگاه شما پس از آن پشت نموديد و هر گاه فضل خدا و رحمت او بر شما نبود، البته از زيانكاران مى شديد (64)
نكات ادبى
1 ـ ميثاق مصدر ميمى از وثيقه و به مفهوم عهد و پيمان است از وثاق به معناى ريسمان و يا زنجيرى كه با آن چيزى را محكم مى بندند. 2 ـ طور يا به معناى كوه است و يا به معناى كوه معينى است كه حضرت موسى در آن مناجات مى كرد. اين كلمه يا سريانى و يا عبرى است. 3 ـ گفته شده است كه جمله خذوا ما اتيناكم مقول قول براى قلنا است كه مقدر است ولى به نظر مى رسد كه تقدير لازم نيست بلكه نوعى التفات از خبر به انشاء است. 4 ـ تولى به معناى اعراض كردن و مخالفت نمودن و پشت كردن است.تفسير و توضيح
آيه (63) واذاخذنا ميثاقكم ... : اشاره به يكى ديگر از معجزاتى است كه خداوند به بنى اسرائيل نشان داد تا آنها به خداوندى خدا و پيامبرى حضرت موسى ايمان بياورند و در ايمان خود محكم باشند و اين يك معجزه همراه با تهديد بود به اين صورت كه خداوند كوه طور را از جاى خود بركند و بالاى سر آنها قرا رداد بگونه اى كه آنها خيال مى كردند كه كوه روى سر آنها خواهد ريخت. البته در اين آيه فقط از قرار گرفتن كوه طور بالاى سر آنها صحبت شده ولى تفصيل بيشتر را در آيه ديگر آورده است:و اذنتقنا الجبل فوقهم كانّه ظلّة و ظنّوا انّه واقع بهم خذوا ما آتينا كم بقوّة واذكروا مافيه(اعراف / 171) هنگامى كه كوه را بركنديم و بالاسر آنها برديم گويا كه سايبانى است. آنها گمان بردند كه آن كوه بر سرشان افتادنى است. آنچه را به شما داده ايم با تمام نيرو بگيريد و هر چه در آن است به ياد آوريد.
البته كنده شدن كوه و قرار گرفتن آن بالاى سر مردم، يك معجزه است و نبايد آن را با معيارهاى مادى سنجيد و ضمناً اين معجزه اى است كه مردم را نيز تهديد مى كند و لذا چون بنى اسرائيل اين حادثه را مشاهده كردند با خداى خود پيمان بستند كه به تورات عمل كنند و لذا خطاب رسيد كه آنچه را به شما داده شد، يعنى تورات را با تمام نيرو بگيريد و با عمل كردن به آن، محتواى آن را همواره در خاطر داشته باشيد. مى تواند منظور از اخذ ميثاق در اينجا ميثاق و پيمان فطرت باشد كه خداوند در فطرت هر انسانى اعتقاد به صانع عالم را قرار داده و در واقع از تمام انسانها پيمان توحيد گرفته است ونيز مى توان اخذ ميثاق را مربوط به انبياء دانست چون هر پيامبرى از امت خود پيمان وفادارى گرفته است كه از جمله آنها حضرت موسى است ولى آنچه در آغاز گفتيم با سياق آيه درست تر و مناسبتر است. منظور از مااتيناكم (يعنى آنچه به شما داده ايم) همان تورات است دستور داده مى شود كه تورات را با تمام نيرو و قدرت محافظت كنند وبه آن اهتمام ورزند و در عمل كردن به آن كوشش تمام نمايند و منظور از يادآورى آن ، مداومت در عمل به احكام و دستورات آن مى باشد كه اگر چنين باشد و مردم همواره به احكام كتاب آسمانى خود عمل نمايند، به ملكه تقوا خواهند رسيد.
آيه (64) ثم توليتم من بعد ذلك ... : همانگونه كه بنى اسرائيل بارها و بارها سست ايمانى كردند و با وجود مشاهده معجزات گوناگون حضرت موسى و مشاهده نعمتهاى فراوان خداوند ضعف نشان دادند و از دستورات الهى سرپيچى نمودند، اين بار نيز همان كار تكرار شد وطبق اين آيه شريفه با وجود اخذ ميثاق و پيمان گرفتن از آنها، بار ديگر قوم بنى اسرائيل پا پس نهادند و پيمان خود را شكستند ولى از آنجا كه لطف الهى شامل حال آنها بود، خداوند با فضل و رحمت خود توبه آنها را پذيرفت و يك بار ديگر عنايت الهى را در آغوش كشيدند و از اينكه به ورطه تباهى و خسران سقوط كنند، نجات يافتند.
وَ لَقَدْ عَلِمْتُمُ الَّذينَ اعْتَدَوْا مِنْكُمْ فِى السَّبْتِ فَقُلْنا لَهُمْ كُونُوا قِرَدَةً خاسِئينَ (*)فَجَعَلْناها نَكالاً لِما بَيْنَ يَدَيْها وَ ما خَلْفَها وَ مَوْعِظَةً لِلْمُتَّقينَ (*)همانا كسانى از شما را كه در روز شنبه از حد خود تجاوز كردند ، شناختنيد پس به آنها گفتيم بوزينگان رانده شده پست باشيد (65) پس آن را مايه عبرتى براى حاضران وآيندگان و پندو اندرزى براى پرهيزگاران قرار داديم (66)
نكات ادبى
1 ـ علم در اينجا به معناى معرفت و شناخت است و غالباً ماده علم اگر با يك مفعول متعدى شود به معناى شناختن و معرفت مى آيد مانند: (لاتعلمونهم الله يعلمهم) و يكى از فرقهاى علم و معرفت اين است كه علم به احوال مسمى و معرفت به ذات مسمى متعلق است.2 ـ سبت به معناى شنبه است و از سبت به معناى قطع مشتق شده و سبت قطعه اى از زمان و يا سبت به معناى راحتى است كه با تعطيل مناسب است مانند: (وجعلنا نومكم سباتا) 3 ـ خاسىء به معناى رانده شده و پست و خوار است و در عربى به هنگام راندن سگ از اين واژه استفاده مى كنند وبه اهل جهنم نيز اخسئوا گفته شده. 4 ـ نكال از نكل به معناى زنجير و لگام است و نيز به معناى مجازات عبرت آموز است چون چنين مجازاتى باعث منع ديگران از ارتكاب آن جرم مى شود.
تفسير و توضيح
آيه (65) و لقد علمتم الذين اعتدوا... : اين آيه سرگذشت گروهى از بنى اسرائيل را كه از فرمان الهى سرپيچى كردند، و در اثر آن به مجازات سختى مبتلا شدند، بيان مى كند. اين داستان به صورت مفصلترى در آيه 163 سوره اعراف تكرار شده است و اجمال داستان ازاين قرار است كه گروهى از بنى اسرائيل كه در يك آبادى به نام ايله يا مدين در ساحل دريا زندگى مى كردند، روز شنبه كه روز تعطيل عمومى بود از صيد ماهى از جانب خداوند منع شده بودند و صيد ماهى در اين روز براى آنها حرام بودولى ماهيها در طول زمان به خاطر احساس امنيت در روزهاى شنبه بيشتر به طرف ساحل روى مى آوردند و اهل آن آبادى كه نمى توانستند صيد كنند گودالهايى مى كندند و روزهاى شنبه ماهيها را به آن هدايت مى كردند و رابطه آنها را با دريا قطع مى كردند و روز بعد آنها را صيد مى نمودند و طبق بعضى از روايات حتى بعدها روز شنبه هم صيد مى كردند و فرمان الهى را زيرپا مى گذاشتند در اثر اين نافرمانى آشكار، خداوند آنها را سخت مجازات نمود به اين صورت كه آنها را به شكل بوزينه درآورد تا هم براى مردم آن زمان و هم براى آيندگان مايه عبرتى باشند البته فقط شكل آنها بوزينه بود ولى فهم و درك انسانى داشتند و آنها طبق روايات سه روز به همين شكل مانند و پس از سه روز هلاك شدند و ميمونهاى فعلى از نسل آنها نيست.طبق نظريه بيشتر مفسران ، آنها واقعاً مسخ شدند و شكل ظاهرى آنها به قيافه ميمون درآمد. ظاهر اين آيه و آيات ديگرى كه در اين مورد نازل شده به همين معنا دلالت مى كند و روايات بسيارى هم در اين باره وارده شده است كه به آنها اشاره خواهد شد ولى ابن مجاهد گفته است كه قيافه ظاهرى آنها مسخ نشد و آنها واقعاً به شكل ميمون درنيامدند بلكه قلب و روح آنها مانند ميمون شد و از نور هدايت خالى گرديد.
ما تصور مى كنيم كه تغيير شكل ظاهرى آن گروه به شكل يك حيوان، از نظر عقلى محال نيست و ظاهر آيات و روايات هم آن را تاييد مى كند لذا هيچ منعى وجود ندارد كه از باب معجزه به چنين معنايى ملتزم شويم و آن را بپذيريم (تفصيل اين بحث و كيفيت مسخ به زودى خواهد آمد)
آيه (66) فجعلنا ها نكالا... : مسخ شدنِ آن گروه از عصيانگران يهود يا همان اصحاب سبت ضمن اينكه مجازاتى براى آنها بود، مايه عبرتى براى ديگران هم بود در اين آيه اشاره شده كه اين مجازات هم براى معاصران آنها كه از حال آنها خبردار شدند و هم براى نسلهاى بعدى آنها مايه عبرت بود و نيز موعظه اى براى پرهيزگاران بود.
البته مى توان جمله : (مابين يديها و خلفها) را مربوط به آبادى هاى دور و نزديك دانست به اين معنا كه مسخ شدن آنها هم براى آباديهاى نزديك آنها و هم براى آباديهاى دورتر مايه عبرت بود ولى ظاهر آيه بيشتر به احتمال اول دلالت دارد.
بحثى درباره مسوخ
از ظاهر بعضى از آيات و روايات استفاده مى شود كه در ميان امتهاى پيشين بعضى از افراد گاهى به صورت دسته جمعى و گاهى به صورت فردى در اثر ارتكاب بعضى از گناهان بزرگ ، شكل و قيافه انسانى خود را از دست داده اند و به شكل و قيافه يكى از حيوانات در آمده اند كه در اصطلاح به اين نوع دگرگونى مسخ گفته مى شود.مسخ در مقابل نسخ است كه به معناى قطع علاقه يك روح از يك بدن و تعلق آن به بدن انسان و يا حيوان ديگر است كه به آن تناسخ هم گفته مى شود. از نظر علما اسلامى نسخ يا همان تناسخ، باطل است و چنين چيزى امكان پذير نيست هرچند كه بعضى از فلاسفه آن را پذيرفته اند(1) ولى مسخ يعنى تبديل شكل انسان به شكل حيوان، مورد پذيرش اكثريت قريب به اتفاق دانشمندان اسلامى است و همانگونه كه گفتيم، ظواهر آيات و روايات به آن دلالت دارد.
در اينجا پيش از هر چيز آيات مربوط به مسخ را مى آوريم:
1 ـ ولو نشاء لمسخنا هم على مكانتهم فما استطاعوا مضياولايرجعون (يس/67) و اگر بخواهيم آنها را بر جايشان مسخ كنيم پس نه از آنجا مى توانند بگذرند ونه بازپس گردند.
هر چند اين آيه به ظاهر مربوط به روز قيامت است ولى به هر حال از امكان مسخ خبر مى دهد و به طورى كه خواهيم ديد در روز قيامت گروهايى از گنهكاران به صورت حيوانات مختلفى محشور خواهند شد.
2 ـ ولقدعلمتم الذين اعتدوا منكم فى السبت فقلنا لهم كونوا قردة خاسئين (بقره/65) همانا كسانى از شما را كه در روز شنبه از حد خود تجاوز كردند شناختيد پس به آنها گفتيم بوزينگان رانده شده باشيد.
3 ـ يا ايهاالذين اوتوا الكتاب ءامنوا بمانزّلنا مصدقا لما معكم من قبل ان نطمس وجوهاً فنردّها على ادبارها اونلعنهم كما لعنّااصحاب السبت و كان امرالله مفعولا
1 - درباره ابطال تناسخ رجوع شود به: علامه حلى، كشف المراد ص 191 و همو، مناهج اليقين ص 232 و صدرالمتألهين ، الاسفار الاربعه ج 9 ص 1 به بعد.