دورنمايى از سوره
به خاطر طولانى بودن اين سوره ارائه دور نماى كاملى از آن كار مشكلى است ولى با مراجعه به آيات اين سوره به صورت اجمال مى توان چنين فهرستى را از سوره ارائه كرد: سوره با ذكرى از هدايتگرى قرآن شروع مى شود و مردم را به سه دسته تقسيم مى كند: مؤمنان، كافران و منافقان. سپس مردم را به عبادت خداوند فرامى خواند و آنگاه تحدّى مى كند يعنى به مردم مى گويد كه اگر در حقانيت قرآن ترديد داريد مانند آن را بياوريد سپس مثل هايى براى مردم مى زند و به داستان خلقت آدم مى پردازد. در آيات بعدى مطالبى را خطاب به بنى اسرائيل بيان مى كند و داستانهايى از بنى اسرائيل مى آورد و سپس ذكرى از رسالت پيامبر اسلام كه تصديق كننده تورات و انجيل بود، به ميان مى آورد. آنگاه از سليمان و سحر شياطين مى گويد و بعد از آن سخنان يهود و نصارى را ذكر مى كند و سپس يادى از ابراهيم مى كند و اينكه او با فرزندش كعبه را ساختند آنگاه درباره تغيير قبله از بيت المقدس به مكه سخن به ميان مى آورد و ضمن توصيه به صبر و نماز از شهيدان در راه خدا ياد مى كند. ذكر بعضى از پديده هاى آفرينش مطلبى است كه در پى مى آيد و به دنبال آن از مشركان و اينكه در روز قيامت سزاى اعمال خود را خواهند ديد صحبت مى شود و بلافاصله ايمان و اوصاف مؤمنان ذكر مى شود. آنگاه درباره بعضى از فروع دين و احكام فرعى مانند قصاص و وصيت و اكل مال به باطل و روزه دارى و جهاد و حج سخن گفته مى شود آنگه درباره اين وظيفه پيامبران كه ايجاد وحدت ميان افراد بشر است بحث مى شود سپس ضررهاى قمار و شراب بيان مى گردد و پس از آن بعضى از احكام شرعى كه مربوط به حقوق خانواده است تبيين مى شود. در آيات بعدى داستان طالوت و جالوت سپس ذكرى از قيامت مى آيد و بعد از آن بعضى از اوصاف الهى بيان مى شود و با ذكر داستان ابراهيم و نمرود پيگيرى مى شود. آنگاه مطالبى درباره انفاق و اثرات آن در پى مى آيد و نيز حكم ربا و قرض و اينكه در موقع قرض دادن بايد قراردادنامه اى نوشته شود و شاهد گرفته شود سخن به ميان مى آيد.در دنباله سوره اين حقيقت كه ميان پيامبران فرقى وجود ندارد بيان مى شود وسوره با تعليم دعايى پايان مى يابد.تفسير سوره بقره
بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ الم (*)ذلِكَ الْكِتابُ لا رَيْبَ فيهِ هُدًى لِلْمُتَّقينَ (*)به نام خداوند بخشاينده بخشايشگر. الم (1) اين كتاب كه در آن شكى نيستهدايتگر براى پرهيزگاران است(2)نكات ادبى
1 ـ الم از حروف مقطعه است كه شرح آن در تفسير آيه خواهد آمد و اينكه آيا محلى از اعراب دارد يا نه بسته به اين است كه آن را چگونه تفسير كنيم. اگر آن را حروف خاصى بدانيم كه از معانى آن خبر نداريم و يا حروفى كه براى بيان اين معنا است كه قرآن از اين حروف تشكيل شده، نبايد براى آن محلى از اعراب قائل شويم و اگر آن را نام سوره بدانيم، محل آن رفع است و تقدير چنين است كه هذا الم و اگر آن را اسماء الهى بدانيم محل آن نصب است به تقدير فعل اتل 2 ـ ذلك اسم اشاره است كه در مقام اشاره به دور استعمال مى گردد و در فارسى به آن ترجمه مى شود و اصل آن ذا است و كاف براى خطاب و لام براى تاكيد اضافه شده است. 3 ـ كتاب مصدر است مانند: حساب و عقاب و در اينجا به معنى مكتوب آمده است. معنى اصلى كتابت، جمع كردن است و چون در موقع نوشتن مطالب گوناگون در يك جا جمع مى شود و لذا به آن كتابت اطلاق مى گردد. و به گروهى از لشگر كتيبه گفته مى شود چون افراد متعددى در آن جمع شده اند. 4 ـ هدى مصدر است و معناى آن را پيش از اين گفتيم و در اينجا يا به معناى فاعل است و منظور از هدى، هادياً مى باشد و يا همان معناى مصدرى است و از باب مبالغه است. 5 ـ متقين اسم فاعل از باب افتعال از تقوا است و ريشه آن وقى مى باشد كه در مصدر واو قلب به تاء شده و در اينجا نيز متقين در اصل موتقين بوده واو به تا قلب شد و تا در تا ادغام گرديد. تقوا در لغت به معناى مانع ميان دو چيز است و در اصطلاح، آن حالت خدا ترسى است كه انسان را از ارتكاب گناه مانع مى شود. 6 ـ در اعراب اين آيه وجوهى گفته شده و بهتر اين است كه بگوييم ذلك مبتداء است و الكتاب عطف بيان و يا صفت آن است لاريب فيه محلا مرفوع است و خبر براى ذلك مى باشد و يا محلا منصوب است و حال براى ذلك الكتاب است و هدى للمتقين خبر براى ذلك الكتاب مى باشد و اگر لاريب فيه را خبر بگيريم هدى للمتقين خبر بعد از خبر مى شود.بحثى درباره حروف مقطعه قرآن
در اول بيست و نه سوره از سوره هاى قرآن حروفى ذكر شده كه به آن حروف مقطعه گفته مى شود. مجموع حروفى كه در اول اين بيست و نه سوره آمده با حذف مكررات چهارده حرف است. حروف مقطعه گاهى يك حرفى است مانند ق و ن در اول سوره هاى قاف و قلم و گاهى دو حرفى است مانند طه و يس در اول سوره هاى طه و يس و گاهى سه حرفى است مانند الم در اول سوره بقره و آل عمران و گاهى چهار حرفى است مانند المر و المص در اول سوره رعد و اعراف و گاهى پنج حرفى است مانند كهيعص و حمعسق در اول سوره مريم و شورى.اكنون بايد ديد كه هدف از ذكر اين حروف در اول بعضى از سوره هاى قرآن چيست؟ و آيا اين حروف معانى خاصى دارند و يا راز ورمزى است ميان خدا و پيامبر و كسى جز پيامبر و كسانى كه پيامبر به آنها ياد داده، از معانى آن آگاه نيست. درباره حروف مقطعه مطالب گوناگونى گفته شده گاهى آنها را نامهاى سوره دانسته اند وگاهى آنها را نام خدا معرفى كرده اند و مطالب ديگر. به نظر مى رسد كه ميان اين حروف و سوره هايى كه در اول آنها واقع شده اند تناسبى هست و مثلا مشابهتهايى ميان سوره هايى كه با طس و يا حم و يا الم شروع مى شود وجود داردو به طورى كه گفته مى شود طبق تحقيقى كه به وسيله كامپيوتر انجام گرفته در هر سوره اى كه اين حروف در اول آن قرار گرفته آن حرفها بيشتر از حرفهاى ديگر در آن سوره تكرار شده است مثلا در سوره بقره و هر سوره اى كه با الم شروع شد الف و پس از آن لام و پس از آن ميم بيشتر از همه حروف تكرار شده و در سوره ق حرف قاف از همه حروف بيشتر تكرار شده است اگر اين تحقيق درست باشد، به خوبى روشن مى شود كه تناسب ويژه اى ميان حروف مقطعه و سوره وجود دارد. حال مى گوييم با رعايت همان تناسب، خداوند در اول بعضى از سوره ها حروفى را به صورت تقطيع شده آورده كه معناى خاصى ندارد و هدف از آن جلب توجه خواننده و يا شنونده به آيات آن سوره است و مى توانيم اين حروف را نوعى حروف تنبيه بدانيم كه در زبان عربى نظير دارد مانند هاء تنبيه كه در اول هذا آمده است و اساساً در تمام زبانها در هنگام محاوره، گوينده براى جلب توجه مخاطب خود گاهى صدايى را در مى آورد كه هيچ معناى خاصى ندارد و فقط هدف از آن ايجاد آمادگى براى شنيدن است. مى توان گفت كه حروفمقطعه در عين حال كه براى جلب توجه شنونده است هدف ديگرى را هم تعقيب مى كند و آن اينكه به مردم گوشزد مى كند كه آيات قرآن از همين حروف كه در دسترس همگان است تشكيل يافته و در عين حال در حدى از اعجاز است كه هيچكس نمى تواند سوره اى مانند آن بسازد. به عبارت ديگر، مواد و عناصر تشكيل دهنده آيات قرآنى همين الفبا است كه در اختيار همه قرار دارد ولى از تركيب همين الفبا جملاتى ساخته شده كه ساختن مانند آن از قدرت بشر خارج است. اين مطلب درست به اين مى ماند كه تمام عناصر و مواد تشكيل دهنده يك موجود زنده، در طبيعت موجود است اما انسان نمى تواند با تركيب همين مواد و مخلوط كردن ميان آنها يك موجود زنده بسازد. حال قرآن نيز مانند آن موجود زنده است كه مواد عناصر تشكيل دهنده آن در اختيار انسان است ولى از ساختن سوره اى مانند سوره هاى قرآن عاجز و ناتوان مى باشد. چيزى كه اين نظر را درباره حروف مقطعه تأييد مى كند اين است كه در سوره هايى كه با حروف مقطعه شروع شده است در بيشتر موارد بلافاصله پس از حروف مقطعه سخن از قرآن و نزول آن به ميان مى آيد. مانند الم ذلك الكتاب لاريب فيه(بقره /2) المص كتاب انزل اليك (اعراف/ 1) الر كتاب احكمت آياته (هود/ 1) طسم تلك آيات الكتاب المبين (قصص/ 2). همچنين در چند روايت كه از ائمه معصومين عليهم السلام نقل شده، حروف مقطعه قرآن به همين نحو تفسير شده است البته اگر صدور اين روايات از ائمه قطعى بود ما ترديدى در آن نداشتيم اما چون صدور اين روايات قطعى نيست ما آنها را به عنوان مؤيد همين نظريه ذكر مى كنيم. عن على بن الحسين (ع) قال الله تعالى: الم ذلك الكتاب اى يا محمد هذا الكتاب الذى انزلته اليك هوالحروف المقطعة التى منها الف و لام و ميم و هو بلغتكم و حروف هجائكم فاتوا بمثله ان كنتم صادقين(1) امام سجاد فرمود: خداوند مى فرمايد (الم ذلك الكتاب، يعنى اى محمد اين كتابى
1 - البرهان ج 1 ص 54 [41]