مأمون و حرانيها
قبل از بررسى اين مطلب داستانى را كه ابن نديم در اين باره آورده است به طور خلاصه نقل مى كنيم: مأمون در اواخرايام خود به هنگام عزيمت به جنگ با روم، سر راه خود از ديار مضر (منطقه حران) عبور كرد مردمى را ديد كه او را دعا مى كردند و در ميان آنها جمعى از حرانيها بودند كه لباس مخصوصى پوشيده بودند و موى آنها دراز بود. مأمون پرسيد شما چه كسانى از اهل ذمه هستيد؟ گفتند: ما حرانى هستيم. گفت: شما از نصارى هستيد؟ گفتند: نه، پرسيد: آيا شما يهودى هستيد؟ گفتند: نه، پرسيد: آيا شما مجوسى هستيد؟ گفتند: نه، گفت: شما كتاب يا پيغمبرى داريد؟ آنها به پريشان گويى افتادند و گفتند: ما جزيه مى دهيم مأمون گفت: جزيه از آن گروه از اهل اديان گرفته1 - ياقوت، معجم البلدان ج 2 ص 235 - 2362 - لسترنج، سرزمينهاى خلافت شرقى ص 1113 - ابن قتيبه، عيون الاخبار ج 1 ص 215