بحثى درباره كرسى
دو واژه عرش و كرسى كه هر دو به معناى تخت است ، در قرآن كريم در دو مفهوم ويژه به كار رفته كه تدبر و تعمق بيشترى را طلب مى كند. درباره عرش در جاى ديگرى بحث خواهيم كرد واينك مطالبى درباره كرسى و مفهوم قرآنى آن تقديم مى شود. پيشتر بگوييم كه كرسى در لغت به معناى تخت ساده است و تفاوت آن با عرش در اين است كه عرش تخت دسته دار و بلند را مى گويند كه معمولا فرمانروايان و پادشاهان روى آن مى نشيننند ولى كرسى تخت ساده اى است كه معمولا استادان ومعلمان روى آن مى نشينند. اشتقاق اين واژه از ماده كرس است كه به معناى قرار دادن اشياء و بستن آنها به يكديگر آمده و نيز به معناى ساختن پايه ديگرى در كنار ديوار براى محكم كارى است(1) علت اينكه به تخت كرسى گفته مى شود اين است كه آن از قرار دادن و به هم پيوستن چند قطعه چوب ساخته مى شود و چون معمولا استاد و معلم روى كرسى مى نشيند و درس مى دهد، كرسى به معناى علم هم آمده مى گويند: (هو من اهل الكرسى) و از آن علم را اراده مى كنند يعنى او از اهل علم است.(2) در قرآن كريم كلمه كرسى در دو جا آمده كه در يكى به معناى تخت معمولى است و در ديگرى منظور همان مفهوم ويژه است كه ما در صدد بررسى آن هستيم. مورد اول كه به معناى تخت است در اين آيه آمده است: و لقد فتنا سليمان و القينا على كرسيه جسدا (ص / 34) همانا سليمان را آزمايش كرديم و بر تخت او جسدى را انداختيم. مورد دوم كه معناى ويژه اى دارد در اين آيه آمده است: و لايحيطون بشىء من علمه الا بما شاء وسع كرسيه السموات1 - رجوع شود به: خليل بن احمد، ترتيب العين ص 705 و ابن فارس ، معجم مقاييس اللغه ج 5 ص 1692 - لويس معلوف، المنجد ص 721