بحثى درباره وجوه اعجاز قرآن - تفسیر کوثر جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر کوثر - جلد 1

یعقوب جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نكات ادبى

1 ـ ريب به معناى شك همراه با تهمت است.

2 ـ تنزيل و انزال هر دو درباره قرآن به كار رفته است تنزيل به معناى نزول تدريجى و انزال به معناى نزول دفعى و يكجا است.

3 ـ سورة به دسته اى از آيات قرآنى گفته مى شودكه داراى نام مخصوصى است كه آن را از ديگر سوره ها جدا مى كند و حداقل آن سه آيه است و قرآن 114 سوره دارد كه از لحاظ بلندى و كوتاهى متفاوت هستند.

سورة از سور مشتق شده است كه اجوف واوى است و به معناى حصار شهر و ديوارهايى است كه در اطراف شهر كشيده مى شود و به سوره هاى قرآنى سوره گفته شد به خاطر متمايز بودن آنها از يكديگر گويا كه دور هر سوره اى حصارى است و يا سوره به معناى رتبه و منزلت است و سوره هاى قرآنى هر كدام داراى رتبه خاصى است همچنين مى توان سوره را از ماده سؤر گرفت كه مهموز العين است و به معناى قطعه باقيمانده از چيزى است مانند بقيه غذا. و به سوره هاى قرآن از آن جهت سوره گفته مى شود كه هر كدام قطعه جداگانه اى است.

4 ـ امر در فأتوا بسورة امر تعجيزى است و منظور از آن اثبات عاجز بودن مخاطب از انجام مأمور به است.

5 ـ شهداء به معناى حاضران و گواهان است و در اينجا منظور اعوان و انصارمى باشد.

6 ـ من دون الله يا متعلق به ادعوا است و منظور اين است كه همه را جز خدا دعوت كنيد و يا متعلق به شهدائكم است و منظور اين است كه همه گواهان جز خدا را دعوت كنيد و در هر صورت معنا به هم نزديك است.

7 ـ ضمير در من مثله يا به مما انزلنا كه مراد همان قرآن است برمى گردد و يا به عبدنا كه منظور وجود پيامبر گرامى است ، برمى گردد و تفاوت اين دو از لحاظ معنا خواهد آمد. 8 ـ جمله ولن تفعلوا جمله اعتراضيه است و محلى از اعراب ندارد.

9 ـ وقود به معناى چيزى است كه با آن آتش روشن مى شود و مى توان آن را به هيزم يا آتشگيره ترجمه نمود.

تفسير و توضيح:

پس از بيان مطالبى درباره اثبات توحيد و لزوم عبادت خداوند اينك مطلب مهمى را در زمينه اثبات نبوت حضرت محمد(ص) بيان مى دارد:

آيه (23) و ان كنتم فى ريب مما نزلنا... : براى اثبات حقانيت پيامبر اسلام و اينكه قرآن از جانب خداوند به او وحى مى شود، خداوند در اين آيه تحدى مى كند تحدى يك اصطلاح است و به معنى مبارزه طلبى است البته اين اصطلاح در خورد قرآن نيامده ولى مضمون آن در چند مورد آمده كه آيه مورد بحث يكى از اين موارد است

و منظور اين است كه قرآن كريم مردم را خطاب مى كند و چنين اظهار مى دارد كه اگر در حقانيت اسلام و اينكه قرآن براستى سخن خداست، شك و ترديدى داريد، تمام نيروهاى خود را بسيج كنيد و از هر كس كه مى خواهيد كمك بگيريد و سوره اى مانند سوره هاى قرآن را بياوريد ولى چون نمى توانيد چنين كارى را انجام بدهيد پس در حقانيت اسلام و قرآن ترديد نكنيد.

اين مبارزه طلبى قرآن به طوريكه خواهيم گفت، در سه مرحله صورت گرفته است و اين آيه كه در سوره بقره است مرحله سوم آن است و اينكه قرآن با اين قاطعيت مبارزه طلبى مى كند، نشانگر يقين و اطمينان خاطرى است كه پيامبر به كار خود داشته است.

در اين آيه اگر ضمير من مثله به قرآن برگردد منظور اين است كه سوره اى مانند يكى از سوره هاى قرآن را بياوريد و اگر به پيامبر برگردد منظور اين خواهد بود كه سوره اى بياوريد آنهم از مثل شخص محمد(ص) كه درس نخوانده و مكتب نديده است. به نظر ما بدون ترديد ضمير مثله به قرآن برمى گردد و به قرينه آيات تحدى، قرآن ، همه مردم و از جمله دانشمندان و متفكران و خلاصه انس و جن را به مبارزه طلبيده است و اگر ضمير به پيامبر برگردد دانشمندان و درس خوانده ها از اين تحدى بيرون مى روند. ديگر اينكه در ساير آيات تحدى چنانكه خواهيم ديد كلمه مثل و يا مثله بدون حرف من آمده و بدون شك منظور از آن مثل قرآن است و به قرينه آن آيات در اينجا نيز منظور از من مثله مثل قرآن مى باشد.

آيه (24) فان لم تفعلوا ولن تفعلوا ... : در اين آيه خداوند با قاطعيت تمام اظهار مى دارد كه هرگز نخواهيد توانست مانند سوره اى از سوره هاى قرآن را بياوريد و اين قاطعيت نخست به صورت شرطى و سپس به صورت نفى ابد اظهار شده است و منظور اين است كه اگر نتوانستيد و هرگز نخواهيد توانست چنين كارى را انجام بدهيد، پس به حقانيت اسلام و قرآن ايمان بياوريد زيرا در غير اين صورت جايگاه شما آتش جهنم خواهد بود آنهم آتش شديدى كه هيزم آن بدن انسانها و قطعه سنگهاست. آتش هولناكى كه براى كافران آماده شده است.

اينكه قرآن با قاطعيت تمام پيش بينى مى كند كه آنها نخواهند توانست مانند قرآن را بياورند، خود دو معجزه است: معجزه نخست اينكه قرآن در حدى است كه مردم از آوردن مانند آن عاجزند و معجزه دوم اينكه قرآن اظهار مى دارد كه هرگز چنين كارى اتفاق نخواهد افتاد و اين پيش بينى شامل زمانهاى بعدى هم مى شود و ما مى بينيم با گذشت چهارده قرن تا كنون كسى يا گروهى نتوانسته مانند قرآن را بياورد و اين غيب گويى، خود يك نوع معجزه قرآنى است.

قرآن كريم در همين آيه مخالفان را كه با وجود اين دليل روشن باز ايمان نمى آورند، با آتش جهنم تهديد مى كند ودر وصف آن آتش مى گويد كه هيزم آن انسان و سنگ است نظير اين توصيف در آيه ديگرى هم آمده است:

قوا انفسكم و اهليكم نارا و قودها الناس و الحجارة (تحريم / 6)

خود و خانواده خود را از آتشى حفظ كنيد كه هيزم آن مردم و سنگ است.

و در جاى ديگر درباره كافران مى گويد: و اولئك هم وقود النار (آل عمران / 10) و آنان هيزم آتش هستند.

از اين آيات چنين فهميده مى شود كه در جهنم آتش ديگرى جز همين بدنهاى كافران وجود ندارد و جهنم از وجود كافران پديد مى آيد و منظور از حجارة يا سنگى كه هيزم جهنم است، همان بتهايى است كه از سنگ ساخته مى شد به طوريكه در آيه ديگر مى فرمايد:

انكم و ما تعبدون من دون الله حصب جهنم (انبياء / 98)

شما با هر چه كه جز خدا مى پرستيد هيزم جهنم هستيد.

البته سنگ نه تكليف دارد و نه احساس درد مى كند و منظور خداوند اظهار شدت نفرت از بت پرستى است و اينكه بت پرستان كه در اين سنگها به شعور قائل هستند بدانند كه همين سنگها نيز در آتش خواهند سوخت و آتش آنها را شعلهورتر خواهد ساخت و نظير اين مطلب درباره زراندوزان نيز آمده و در سوره توبه آيات 34 و 35 خاطرنشان مى سازد كه همين طلا و نقره در جهنم به صورت آتش شما را خواهدسوزاند.

بحثى درباره وجوه اعجاز قرآن

هر چند كه انسان يك موجود خاكى و به تعبير قرآن، موجودى ضعيف است اما او از چنان خصوصيتى برخوردار است كه مى تواند با آفريدگار جهان وسرچشمه هستى ارتباط برقرار كند.

ارتباط انسان با خدا به دو صورت امكان پذير وقابل تصور است:

نخست، ارتباطى كه از سوى انسان برقرار مى شود ومبدأ و آغازگر آن انسان است. اين نوع ارتباط براى همه افراد بشر امكان پذير است و هر كسى مى تواند با انجام عبادات ودعا ونيايش با خداى خود ارتباط برقرار كند. بگذريم از سخنان عرفا وصوفيه كه اين نوع ارتباط را تا حد وصول الى الله وحتى فنا فى الله بالا مى برند، در لسان آيات وروايات، عباداتى مانند نماز و روزه و حج باعث تقرب ونزديكى انسان به خدا مى شود وخداوند دعوت داعيان را اجابت مى كند.

دوم، ارتباطى است كه از طرف خداوند با انسان برقرار مى شود وانسان به طور مستقيم پيامهاى الهى را دريافت مى كند. اين نوع ارتباط كه همان وحى الهى است فقط در مورد انسانهاى بخصوصى امكان پذير است وهمه كس نمى توانند به چنين مرحله اى پا بگذارند زيرا سعه وجودى و ظرفيت وگنجايش آنها در حدى نيست كه بتوانند مورد خطاب مستقيم حضرت حق باشند وتنها پيامبران هستند

كه چنين ظرفيت وقابليتى را دارند. آيا ارگانيسم وجود آنها متفاوت است ويا خداوند تصرفى در وجود آنها كرده ، بحث ديگرى است وبه هر حال پيامبران گنجايش وشايستگى دريافت پيامهاى آسمانى را دارند هر چند كه آنها نيز در مقام دريافت وحى ، از لحاظ جسمى دچار مشكل مى شدند وعرق مى كردند و حالتـى شبيه غشـوه در آنها پيدا مى شـد به طوريكه در روايتهاى مختلف آمده است كه حضرت محمد (ص) گاهى در هنگام دريافت وحى دچار چنين حالتى مى شد وسنگينى وحى در تمام وجود او آشكار مى گشت.

انا سنلقى عليك قولا ثقيلا(مزمل /4)

ما به زودى سخنى سنگين بر تو القا خواهيم كرد.

امام صادق (ع) در تفسير اين آيه فرمود: اين حالت هنگامى بود كه وحى بر پيامبر نازل مى شد وميان او و خدا ملكى واسطه نبود در اين هنگام حالتى شبيه غشوه بر او عارض مى گرديد.(1)

واز عبدالله بن عمر نقل شده كه پيامبر مى فرمود: هنگامى نيست كه وحى بر من نازل شود ومن گمان نكنم كه روحم گرفته مى شود.(2)

1 - مجلسى ، بحارالانوار ج 18 ص 271

2 - سيوطى ، الاتقان ج 1 ص 44 پيامهاى آسمانى ووحى الهى مهمترين هديه خداوند براى بشر است ودر سايه همين پيام است كه انسانهاى مستعد وجوامع با ايمان ، راه سعادت را پيدا كرده اند و به فوز وفلاح رسيده اند وپيامبران به عنوان معماران بزرگ تمدن بشرى رخ نموده اند.


/ 190