تفسیر کوثر جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
و يسبّح الرعد بحمده و الملائكة من خيفته (رعد / 13) رعد به عنوان سپاس او تسبيح مى گويد از بيم او. لو انزلنا هذا القرآن على جبل لرايته خاشعاً متصدعاً من خشية الله (حشر / 21) اگر اين قرآن را بر كوه نازل مى كرديم آن را از ترس خداوند در حال خشوع مى ديدى.
و ان منها لما يهيط من خشية الله (بقره /74) همانا بعضى از سنگها از خوف خداوند فرو مى ريزند.
انا سخر نا الجبال معه يسبحن بالعشى و الاشراق (ص /18) ما كوهها را براى او (داود) تسخير كرديم آنها هر شبانگاه و بامداد تسبيح مى گويند.
در اين آيات و نظاير آنها نوعى درك و شعور براى موجودات عالم از جمله جمادات نسبت داده شده كه موجب تسبيح گويى و خشيت آنها در برابر خداوند است. البته منظور اين نيست كه اين موجودات به وجود صانع دلالت دارند زيرا كه ما اين معنا را درك مى كنيم در حالى كه قرآن اظهار مى دارد كه شما تسبيح آنها را درك نمى كنيد معلوم مى شود كه آنها نوعى شعور دارند كه براى ما قابل درك نيست.
همچنين در آيات متعددى جمادات مورد خطاب قرار داده شده اند و از اينكه آنها چيزى را پذيرفتند يا نپذيرفتند سخن به ميان آمده است.هر چند كه اين آيات را مى توان حمل بر عالم تكوين كرد ولى در عين حال بيانگر اين معنا هستند كه آنها هم ولو در عالم تكوين قابل خطاب هستند و يا حتى مى توانند چيزى را نپذيرند به چند آيه در اين زمينه توجه فرماييد:
انا عرضنا الامانة على السموات و الارض و الجبال فابين ان يحملنها و اشفقن منها و حملها الانسان (احزاب / 72) ما امانت (تكليف) را بر آسمانها و زمين و كوهها عرضه كرديم آنها از حمل كردن آن امتناع كردند و از آن روى برتافتند و انسان آن را حمل نمود.
و لقد آتينا داود منّا فضلا يا جبال اوّ بى معه و الطير (سباء /10) هر آينه داود را از جانب خود برترى داديم اى كوهها و اى مرغان با او (در تسبيح خدا) همنوا شويد.
و قيل يا ارض ابلعى ماءك و يا سماء اقلعى (هود /44) و گفته شد اى زمين آب خود را فرو ببر و اى آسمان باز ايست (مربوط به پايان طوفان نوح)
فقال لها و للارض ائتيا طوعا او كرها قالتا اتينا طائعين (فصلت /11) پس به آسمان و زمين گفت: خواه و ناخواه بياييد گفتند: با رغبت آمديم.
ونيز در آياتى از قرآن مجيد به جمادات نسبتهايى داده شده كه مستلزم داشتن نوعى شعور است هر چند كه مى توان آنها را نوعى مجاز دانست كه در محاورات مردم هم از آن استفاده مى شود. ولى اگر حقيقتى وجود داشته باشد و مابتوانيم در جمادات هم نوعى شعور قايل شويم، لزومى ندارد كه آنها را حمل بر مجاز كنيم. در اين زمينه نيز چند آيه را به عنوان نمونه مى آوريم:
تكاد السموات يتفطّرن منه و تنشق الارض و تخرّ الجبال هدّاً (مريم /90) نزديك است از اين سخن آسمانها شكافته شوند و زمين نيز شكافته شود و كوهها فرو ريزند.
فما بكت عليهم السماء و الارض و ما كانوا منظرين (دخان /29) آسمان و زمين بر آنها گريه نكرد و آنها مهلت داده نشدند.
همچنين در معجزات پيامبران مواردى وجود دارد كه در آنها جمادات كارهاى آگاهانه انجام داده اند و يا حتى احساس خود را ظاهر كرده اند كه نمونه آن داستان ستون حنّانه يكى از ستونهاى مسجد پيامبر است كه در فراق رسول خدا(ص) ناليد.(1)با توجه به مجموع مطالبى كه گفته شد از لحاظ عقلى هيچ بعيد نيست كه جمادات