تفسیر کوثر جلد 1
لطفا منتظر باشید ...
فلمّا القوا سحروا اعين الناس و استرهبو هم وجاؤا بسحر عظيم (اعراف/ 116) و چون انداختند ، چشمهاى مردم را سحر كردند و آنها را ترسانيدند و سحر بزرگى آوردند. قال بل القوا فاذا حبالهم و عصّيهم يخيّل اليه من سحر هم انّها تسعى (طه/66) گفت: بلكه شما بياندازيد پس ناگاه ريسمانها و چوب دستيهاى آنان از سحرشان به موسى چنان وانمود شدكه مى دَوَند. البته در قبل و بعد اين دو آيه آمده است كه فرعون ساحران را از همه جا گرد آورده بود و چون سحر آنها باطل شد همگى در مقابل موسى تسليم شدند و به او ايمان آوردند و فرعون به آنها گفت: چرا به او ايمان مى آوريد او خود يك ساحر بزرگ واستاد شما در سحر است. درباره محور دوم كه پيامبران را تهمت جادوگرى و سحر مى زدند به عنوان نمونه به اين آيات توجه كنيد: و قال الذين كفروا للحق لما جائهم ان هذا الاّ سحر مبين (سباء / 43) كسانى كه درباره حق وقتى به سوى آنها آمد، كافر شدند ، گفتند: اين يك سحر آشكار است. و ان يروا آية يعرضوا يقولوا سحر مستمر (قمر / 2) واگر معجزه اى ببينند روى برگردانند و بگويند: اين يك سحر نيرومند است. غير از دو محور ياد شده، درباره سحر مطالب ديگرى هم در قرآن آمده است مثلا راجع به ريشه سحر و اينكه سحر را از كجا آموختند، اين آيه جالب توجه است: و ماكفر سليمان و لكن الشياطين كفروا يعلّمون الناس السحر و ما انزل على الملكين ببابل هاروت و ماروت و ما يعلمان من احد حتى يقولا انما نحن فتنة فلا تكفر فيتعلّمون منهما ما يفرّقون به بين المرء و زوجه...(بقره / 102)سليمان هرگز كافر نشد ولى شياطين كافر شدند كه به مردم سحر و جادو ياد مى دادند و آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در بابل نازل شده بود و اين دو به هيچكس ياد نمى دادند مگر اينكه مى گفتند: همانا ما مايه آزمايش هستيم پس كافر نباش پس، از آن دو فرشته چيزى را ياد مى گرفتند كه به وسيله آن ميان مرد وهمسرش جدايى مى انداختند. همچنين درباره عاقبت شوم ساحران مى خوانيم: و لايفلح الساحر حيث اتى (طه / 69) ساحر هركجا باشد رستگار نمى شود. اسحر هذا و لايفلح الساحرون (يونس / 77) آيا اين سحر است؟ و ساحران رستگار نمى شوند. درباره سحر در روايات معصومين (ع) نيز مطالب متعددى آمده است بعضى از روايات در تفسير آيه مربوط به هاروت و ماروت است و اينكه آنها دو فرشته بودند كه پس از نوح به فرمان خدا به زمين آمدند و اين در زمانى بود كه سحر و جادو زياد شده بود و مردم از دست ساحران به ستوه آمده بودند و زندگى آنها به تنگ افتاده بود. اين دو فرشته مأموريت داشتند كه به مردم باطل السحر ياد بدهند وبه آنها بياموزند كه چگونه سحرها را باطل كنند اين امر مستلزم آن بود كه آنها نخست با سحر آشنا بشوند
سپس آن را باطل كنند. دو فرشته به هنگام ياد دادن باطل السحر به آنها تذكر مى دادند كه نكند از آموخته هاى ما سوء استفاده كنيد و كافر شويد ولى بعضى از آنها سوء استفاده مى كردند و از آنها سحر مى آموختند و با سحر خود ميان خانواده ها تفرقه مى انداختند.(1)در بعضى از روايات هم حكم فقهى سحر و اينكه تعليم و تعلّم و به كار بردن آن حرام است، مطالبى آمده است: انّ عليّا (ع) قال: من تعلّم شيئا من السحر قليلا او كثيراً فقد كفر و كان آخر عهده بربّه و حدّه ان يقتل الاّ ان يتوب (2)على (ع) فرمود: كسى كه چيزى از سحر بياموزد كم باشد و يا زياد، كافر شده است