تفسیر کوثر جلد 1

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

تفسیر کوثر - جلد 1

یعقوب جعفری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گونه نشانه اى بياورى از قبله تو پيروى نخواهند كرد و تو نيز از قبله آنها پيروى نخواهى كرد و برخى از آنان نيز پيرو قبله برخى ديگر نخواهند شد و اگر پس از دانشى كه بر تو آمده، از هوسهاى آنها پيروى كنى ، البته تو در چنين صورتى از ستمگران خواهى بود (145)

نكات ادبى

1 ـ رؤيت به معناى درك به وسيله چشم است ولى در اينجا كه به خداوند نسبت داده شده به معناى آگاهى و دانستن است.

2 ـ تقلب دگرگونى ، تحول ، گردانيدن چيزى به آن طرف و اين طرف.

3 ـ شطر به معناى طرف و سمت و گاهى هم به معناى نصف مى آيد. مى گويند: فلان چيز شرط آن چيز و يا شطر آن است كه منظور جزء و نصف آن است.

4 ـ مسجدالحرام همان مسجد معهود كه در مكه واقع است و حرام به معناى محرّم است مصدر به معناى مفعول ، حرام بودن آن مسجد به جهت آن است كه خونريزى و اجراء حدّ در آنجا حرام است.

5 ـ حيث ما معناى شرطى دارد و حيث و از هر گاه با ما همراه باشند معناى شرطى مى دهند.

تفسير و توضيح

آيه (144) قدنرى تقلب وجهك... : پيامبر اسلام در طول سيزده سالى كه در مكه بود و يك سال و چند ماه كه در مدينه بود، به سوى بيت المقدس نماز مى خواند و قبله او همان قبله يهود بود، ولى او مى دانست كه اين قبله يك قبله موقتى است و دير يا زود خداوند قبله را تغيير خواهد داد و لذا همواره در انتظار فرمان الهى در جهت تغيير قبله بود. او دوست داشت كه خداوند كعبه و مسجدالحرام را قبله مسلمانان كند زيرا كه كعبه قبله ابراهيم و هم مركز توحيد بود و بسيار مورد توجه عربها قرار داشت و اگر كعبه قبله مسلمانان مى شد، اين امر در استمالت مردم تأثير به سزايى مى كرد و آنها به اسلام مايل مى شدند ديگر اينكه يهود همواره بر پيامبر طعنه مى زدند كه تو خود تابع قبله ما هستى پس بايد تابع دين ما هم باشى و مى گفتند: تو قبله را از ما ياد گرفتى و گرنه خود نمى دانستى كه به كدام سو نماز بگزارى.

با توجه به همه اين موارد بود كه پيامبر همواره آرزو داشت كه قبله عوض شود و به جاى بيت المقدس، كعبه و مسجدالحرام قبله مسلمانان گردد. اين آرزو هميشه با پيامبر بود تا اينكه روز دوشنبه نيمه ماه رجب سال دوم هجرى پيامبر در مسجد بنى سالم بود و با آنها نماز ظهر مى خواند دو ركعت از نماز را به سوى بيت المقدس خوانده بود

كه آيه مورد بحث نازل شد و در همان حال جبرئيل دست پيامبر را گرفت و او را به سوى كعبه برگردانيد پيامبر دو ركعت بقيه نماز ظهر را به سوى كعبه خواند و چون مسلمانان چنين ديدند همگى به پيروى از پيامبر به سوى كعبه برگشتند و چون سوى كعبه درست برعكس سوى بيت المقدس بود، لذا مسلمانان جابجا شدند تا بقيه نماز را هم پشت سر پيامبر باشند و زنها هم جابجا شدند كه پشت سر مردها باشند و به هر حال اين نماز تاريخى خوانده شد و نام آن مسجد به مسجد ذوقبلتين تغيير يافت يعنى مسجدى كه دو قبله داشت.

در اين آيه خداوند پيامبر خود را مورد خطاب قرار مى دهد و اظهار مى دارد كه ما گردش روى تو را در آسمان ديديم يعنى ديديم كه تو همواره چشم به آسمان دوخته اى و منتظر دستور تغيير قبله هستى اينك تو را به سوى قبله اى برمى گردانيم كه آن را مى پسندى و از آن خوشنود هستى و مسلم است قبله مورد رضايت پيامبر به جهت دلايلى كه ذكر كرديم، كعبه و مسجد الحرام بود لذا فرمان رسيد كه روى خود را به سوى مسجد الحرام برگردان و آنجا را قبله قرار بده.

توجه كنيم كه در اينجا فرمان تغيير قبله با دو جمله آمده جمله اولى خطاب به شخص پيامبر و جمله دوم خطاب به همه مسلمانان در جمله اولى به پيامبر دستور داده شد كه روى خود را به سوى مسجدالحرام برگرداند و در جمله دوم خطاب عامّى براى همه مسلمانان رسيد كه در هر كجا باشيد شهر و روستا و بيابان، در سفر و حضر، رو به سوى مسجدالحرام كنيد كه البته منظور هنگام نماز و انجام اعمالى است كه رو به قبله شدن در آنها واجب است.

علت اينكه حكم تغيير قبله با دو خطاب يكى براى پيامبر و ديگرى براى همه مسلمين نازل شده است، اين است كه اين موضوع در آن زمان اهميت خاصى داشت و موضوع جنجال برانگيزى بود و شايد اگر خطاب دوم نمى آمد بعضيها كه تغيير قبله را ناخوش مى داشتند، گمان مى كردند كه اين حكم مخصوص پيامبر است مانند ديگر خصائص آن حضرت كه در كتب حديثى آمده است. ولى با تصريح بر اينكه همه مسلمانان در هر كجا كه هستند بايد رو به سوى مسجدالحرام كنند، ديگر جاى چون و چرا و عذر و بهانه نمى ماند و مسلمانان تكليف خود را به روشنى درك كردند.

آيا منظور از شطر در اين آيه سمت و سوى مسجدالحرام است تا بگوييم قبله همان جهت كعبه است و يا منظور از شطر نصف مسجدالحرام است كه دقيقاً محل وقوع كعبه مى شود تا بگوييم قبله جهت كعبه نيست بلكه عين كعبه است، بحثى است كه در فقه مورد توجه قرار گرفته است و ما به زودى آن را در بحث مستقلى درباره قبله مطرح خواهيم كرد.

در دنباله آيه مطلبى را تذكر مى دهد و آن اينكه اهل كتاب خود به خوبى مى دانند كه اين تغيير قبله از جانب خداوند است و پيامبر از پيش خود اين كار را نكرده است. آنها در كتابهاى آسمانى خود ويژگيها و صفات پيامبر اسلام را خوانده بودند و مى دانستند كه او پيامبرى از جانب خداست و هر چه بگويد از جانب خدا مى گويد و از طريق وحى خبر مى دهد و با علم به اينكه تغيير قبله هم از جانب خداوند است باز آنها تغيير قبله را به پيامبر ايراد مى گرفتند و مى گفتند چه چيزى سبب شد كه قبله مسلمانان تغييريافت؟

خداوند در آيه قبلى پيشاپيش پاسخ سؤال آنها را به پيامبر خود ياد داده بود و اينك متذكر مى شود كه آنها خود مى دانند كه اين كار نيز از جانب خداست و در عين حال بهانه جويى مى كنند. آنها بايد بدانند كه خداوند از اعمال آنها غافل نيست و به جزاى اعمال خود خواهند رسيد.

آيه (145) و لئن اتيت الذين اوتوالكتاب... : پس از آنكه موضوع تغيير قبله را بيان نمود،به يك حقيقتى در اين باره اشاره مى كند و آن اينكه اهل كتاب هرگز تابع قبله مسلمانان نخواهند شد هر چند كه پيامبر اسلام تمام معجزات را نشان بدهد. آنها آن چنان به قبله خود دلبستگى دارند كه به هيچ وجه حاضر به ترك آن نيستند اگر چه براى آنها دليل قاطع و روشنى هم بيايد و حقانيت قبله مسلمين را روشن سازد. البته پيامبر اسلام هم به هيچ وجه تابع قبله آنها نخواهد بود و يهود و نصارى هم هرگز تابع قبله يكديگر نخواهند بود.

قبله به عنوان مظهر بارز استقلال و حاكميت يك جامعه دينى است و طبيعى است كه هر امتى براى حفظ استقلال خود دست از قبله خود نمى كشد و تابع قبله ديگران نمى شود مگر اينكه از نظر دينى و اعتقادى، از دين خود برگردد و دين ديگرى را بپذيرد كه طبعاً قبله آن دين را هم خواهد پذيرفت. بنابراين مادام كه اهل كتاب در لجاجت خود باقى بودند و با علم به حقانيت پيامبر اسلام ، روى به اسلام نمى آوردند، واضح بود كه قبله مسلمانان و يا قبله يكديگر را نمى پذيرفتند. همانگونه كه پذيرش قبله يكى از آنان از سوى پيامبر نيز قابل قبول نبود.

در پايان آيه، پيامبر اسلام را مورد خطاب عتاب آميزى قرار مى دهد و به پيامبر گوشزد مى كند كه اگر از هوسهاى آنان پيروى كند، از ظالمان خواهد بود چون علم و آگاهى كافى درباره حقايق دارد و حجت بر وى تمام شده است.

/ 190