نكات ادبى
1 ـ رسل جمع رسول، پيامبر، كسى كه پيام الهى را به مردم مى رساند و فرق او با نبى اين است كه نبى كسى است كه به او وحى مى شود خواه مأمور به تبليغ باشد خواه نباشد ولى رسول حتماً مأمور به تبليغ است. 2 ـ درجات جمع درجه، رتبه ، پايه. به نردبان و پله كان هم درجه و مدارج گفته مى شود. 3 ـ عيسى بن مريم حضرت مسيح. هر چند كه در رسم الخط امروز كلمه ابن در ميان دو نام بدون الف نوشته مى شود ولى در رسم الخط قرآن با الف نوشته مى شود به طورى كه در اينجا ميان عيسى و مريم با الف نوشته شده است. 4 ـ بينات جمع بيّنه، نشانه هاى روشن، معجزات ، حجتها و دلايل. 5 ـ روح القدس روح پاك، منظور جبرئيل امين است. 6 ـ خلّة در اينجا به معناى دوستى ومودت است ولى گاهى به معناى شكاف هم مى آيد.تفسير و توضيح
آيه (253) تلك الرسل فضلنا بعضهم... : رابطه خاصى ميان اين آيه و آيات قبلى وجود دارد. در آيات قبلى سخن از پيامبرانى بود كه هر چند نام آنها نيامد ولى ذكر آنها آمد كه از جمله آنها حضرت محمد بود كه در پايان آيه پيش به اين صورت از او ياد شد: انك لمن المرسلين همانا تو از پيامبران هستى و نيز در آيات قبلى سخن از درگيريها و جنگهايى بود كه ميان پيروان اديان و كافران روى داد (جنگ طالوت با جالوت) و اينك با توجه به دو مطلب ياد شده ، دو حقيقت بسيار مهم را خاطرنشان مى سازد: اول اينكه درجات پيامبران متفاوت است و آنها با يكديگر فرق دارند و ديگر اينكه اين جنگها كه پس از آمدن پيامبران اتفاق مى افتد، ناشى از اختلافى است كه ميان مردم رخ مى دهد. در مورد تفاوت درجات پيامبران مى فرمايد: ما بعضى از آنها را بر بعضى ديگر برترى داديم و آنگاه نمونه هايى را ذكر مى كند. بعضى از آنها به اين مقام نايل آمدند كه هم صحبت با خدا شدند و منظور از او حضرت موسى است كه به عنوان كليم الله معروف است و بعضى از آنها را خداوند چندين درجه از بقيه برترى داد و بالا بردمانند حضرت محمد (ص) كه در ميان پيامبران مقام و منزلت بالايى دارد و بر همه آنها برتر است. بعضى از پيامبران هم مانند حضرت عيسى (ع) از ويژگى خاصى برخوردار شد كه از جمله آنها همين است كه فرزند مريم بود و پدر نداشت و بدون پدر به دنيا آمده بود و ديگر اينكه خداوند به او نشانه هاى روشنى از معجزه داده بود كه مرده را زنده مى كرد و كور و ابرص و اكمه را شفا مى داد و ديگر اينكه تأييد خاص روح القدس بر او بيشتر بود زيرا كه او با تأييد روح القدس و بدون پدر از مريم زاييده شد به تفصيلى كه در سوره مريم آمده است. در اين ميان سيد و سالار پيامبران حضرت محمد (ص) است كه بر تمام پيامبران برترى دارد و خاتم و افضل آنهاست. اختلاف مراتب پيامبران و برترى بعضى از آنها بر بعضى ديگر در آيات ديگر قرآن نيز آمده است: و لقد فضلنا بعض النبيين على بعض (اسراء / 55) و همانا بعضى از پيامبران را بر بعضى ديگر برترى داديم. البته اختلاف درجات پيامبران نبايد باعث آن شود كه ما ميان آنها فرق بگذاريم زيرا به ما دستور داده شده كه ميان پيامبران فرق نگذاريم و به همه آنها ايمان بياوريم زيرا همه داراى مقام نبوت بودند كه مقامى بس والا و ارزشمند است: لانفرق بين احد من رسله (بقره / 258) ميان هيچ يك از پيامبران خدا فرقى نمى گذاريم. مطلب مهم ديگرى كه در آيه مورد بحث آمده اين است كه جنگهايى كه پس از درگذشت پيامبران ميان امت آنها اتفاق مى افتد ناشى از اختلافى است كه در بين آنها از لحاظ عقيده به وجود مى آيد. بعضى از آنها در ايمان خود به آن پيامبر باقى مى مانند و بعضى ديگر كافر مى شوند و يا از دين او منحرف مى شوند و اين سبب بروز و ظهور جنگها مى گردد. البته اگر خدا با امر تكوينى خود همه را مجبور به ايمان مى كرد و با قدرت خود از بروز اختلاف جلوگيرى مى كرد،بدون شك آنها با يكديگر نمى جنگيدند و اساساً دليلى بر جنگ وجود نداشت ولى خدا جهان هستى و از جمله زندگى انسان را بر اساس قانون علت و معلول و سبب و مسبّب آفريده و هيچ كس را مجبور به ايمان نكرده و زندگى بشر را بر اساس تكليف و اختيار قرار داده كه از يك سو بشر مكلف است كه ايمان بياورد و از سوى ديگر در انتخاب ايمان آزاد است و از او سلب اراده نشده است و خدا آنچه را كه مى خواهد انجام مى دهد. خاصيت آزادى انتخاب در بشر، پيدايش اختلافهاست. كسانى ايمان را انتخاب مى كنند و كسانى كفر را بر مى گزينند واين اختلاف منجر به جنگ مى شود. آيه (254) يا ايها الذين آمنوا انفقوا... : جبهه ايمان و توحيد، همانگونه كه جهاد با دشمن و جنگ در راه اعتلاى توحيد دارد، جهاد مالى هم دارد و مؤمنان بايد قسمتى از اموال خود را در راه خدا انفاق كنند تا در جامعه شكاف طبقاتى از بين برود و لااقل فاصله ها كم شود. در اين آيه با لحن خاصى و با اشاره به اينكه آنچه ثروتمندان دارند همه را خدا به آنها داده ، اظهار مى دارد كه اى مؤمنان از آنچه به شما روزى داده ايم انفاق كنيد پيش از آنكه روز قيامت فرارسد و شما صاحب اختيار اموال خود نباشيد. در روز قيامت نه تجارتى وجود خواهد داشت و نه دوستى و شفاعت كسى سودى خواهد داد و انسان در گرو اعمال خويشتن است. در پايان اضافه مى كند كه كافران همان ستمگران هستند و بدينگونه كسانى را كه حقوقى مالى واجب خود را نمى دهند تهديد مى كند و آنها را همرديف كافران و ستمگران قرار مى دهد. بنابراين منظور از انفاق در اين آيه، حقوق واجب مانند زكات است و گرنه با چنين لحن تندى برخورد نمى شد. ضمناً منظور از نفى شفاعت در اينجا شفاعت كسانى است كه حق شفاعت ندارند و اين مانع از آن نمى شودكه كسانى با اذن خدا بتوانند شفاعت كنند همانگونه كه در آيات ديگر اين مطلب به روشنى آمده است ضمناً شفاعت كسانى كه حق شفاعت دارند نيز شامل حال هر كس نمى شود بلكه بايد شخص لياقت و شايستگى شفاعت را داشته باشد.درباره شفاعت در آينده به خواست خدا بحث مفصلى خواهيم داشت.چند روايت 1 ـ پيامبر اسلام(ص) فرمود: خداوند كسى را برتر و گرامى تر از من نيافريده است على (ع) مى گويد: پرسيدم: يا رسول الله آيا تو افضلى يا جبرئيل؟ فرمود: خداوند پيامبران مرسل را بر ملائكه مقرب برترى داد و مرا بر تمام انبياء و مرسلين برترى داد و برترى پس از من، از آنِ تو و امامان است و ملائكه خادمان ما و دوستداران ماست.(1) 2 ـ اصبغ بن نباته مى گويد: در جنگ جمل كنار اميرالمؤمنين بودم كه مردى آمد و در مقابل آن حضرت ايستاد و گفت: يا اميرالمؤمنين ما هم تكبير مى گوييم آنها هم تكبير مى گويند ما هم لااله الاّالله مى گوييم آنها هم مى گويند ما هم نماز مى خوانيم و آنها هم نماز مى خوانند پس براى چه با آنها مى جنگيم؟ اميرالمؤمنين فرمود:
براى چيزى كه خدا در كتاب خودش نازل كرده است. او گفت: يا اميرالمؤمنين من تمام آنچه را كه در كتاب خدا آمده است نمى دانم. على (ع) فرمود: آنچه در سوره بقره نازل كرده او گفت: تمام آنچه را كه در سوره بقره آمده نمى دانم پس به من ياد بده. حضرت اين آيه را خواند تلك الرسل تا يفعل مايريد و فرمود: ما همان گروهى هستيم كه ايمان آورده ايم و آنها همان گروهى هستند كه كافر شده اند.(2) بيان: منظور حضرت كفر باطنى اصحاب جمل بود و گرنه با آنها معامله كفار نكرد.
3 ـ عن ابى عبدالله (ع) قال: من منع قيراطا من الزكاة فليس بمسلم و لامؤمن(3) امام صادق(ع) فرمود هر كس قيراطى از زكات را ندهد، نه مسلمان است ونه مؤمن.اَللّهُ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ الْحَىُّ الْقَيُّومُ لا تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لا نَوْمٌ لَهُ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الْأَرْضِ مَنْ ذَا الَّذى يَشْفَعُ عِنْدَهُ اِلاّ بِاِذْنِه يَعْلَمُ ما بَيْنَ أَيْديهِمْ وَ ما خَلْفَهُمْ وَ لايُحيطُونَ بِشَىْء مِنْ عِلْمِه اِلاّ بِما شآءَ وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ لا يَؤُودُهُ حِفْظُهُما وَ هُوَ الْعَلِىُّ الْعَظيمُ (*)الله ، هيچ معبودى جز او نيست زنده قائم به خويشتن است. او را نه چرتى فرا مى گيرد و نه خوابى. آنچه در آسمانها و زمين است، از آنِ اوست. چه كسى بدون اجازه او نزد او
1 - عيون اخبار الرضا ج 1 ص 2622 - كنزالدقائق ج 1 ص 6013 - من لايحضره الفقيه ج 2 ص 7